کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِّنَّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: scéne] (هنر) sen در تئاتر، قسمتی از سالن که در آنجا نمایش اجرا میشود؛ صحنۀ نمایش.
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنّ، جمع: ٲسنان و ٲسِنّة] sen[n] مدتی که از عمر انسان یا جاندار دیگر گذشته باشد؛ مدت عمر و زندگانی.〈 سن بلوغ: سنی که دختر یا پسر به رشد طبیعی برسد؛ حد رشد یا بلوغ دختر در دین اسلام نهسالگی و پسر چهارده سالگی است.〈 سنِ تمییز: س...
-
سن
دیکشنری فارسی به عربی
عمر
-
سن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: send طاری: sen طامه ای: sen طرقی: sen کشه ای: sen نطنزی: sen
-
سِن
لهجه و گویش بختیاری
sen 1. سن و سال؛ 2. گِل همراه با علف وریشه که با بیل از زمین مرغزار بکَنَند؛ 3. سِن، حشرهاى قهوهاىرنگ که بر روى تنه درختان حرکت مىکند و خوراکش شپشک درخت است.
-
سن
واژهنامه آزاد
بشقاب
-
سن
واژهنامه آزاد
تو
-
کله سن
لغتنامه دهخدا
کله سن . [ ؟ س َ ](اِخ ) از شعب طایفه ٔ عکاشه است که از طوایف هفت لنگ ایل بختیاری است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ، ص 74).
-
کریستن سن
لغتنامه دهخدا
کریستن سن . [ کْری / ک ِ ت ِ س ِ ] (اِخ ) آرتور کریستن سن . استاد دانشگاه کپنهاگ در 9 ژانویه ٔ 1875م . ولادت یافت و در 30 مارس 1945م . بدرود حیات گفت . تحصیلات او در دانشگاه کپنهاگ بود. زبان شناسی را نزد استاد فاضل وسترگارد فراگرفت ، سپس نزد آندرآس خ...
-
سنناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: san nāz) (ترکی) (سن = تو + ناز = قشنگ) ، تو نازی ؛ (به مجاز) زیبا و قشنگ .
-
آیسن
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy sen) (آیسن)(ترکی) به معنی مانند ماه هستی ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
هم سن
لغتنامه دهخدا
هم سن . [ هََ س ِن ن / س ِ ] (ص مرکب ) هم سال و هم عمر. (آنندراج ). رجوع به همسال شود.
-
felling age
سن برش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] سن تعیینشده برای برش درختان
-
stand age, age of stand
سن توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میانگین سن درختان یک تودۀ جنگلی
-
gestational age
سن جنینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] سن یک نوزاد در لحظۀ تولد که ازطریق محاسبۀ طول بارداری به دست میآید