کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِیلان و ویلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سِیلان و ویلان
فرهنگ گنجواژه
سرگردان.
-
واژههای مشابه
-
سیلان
واژگان مترادف و متضاد
۱. جریان، روانی، ریزش ≠ رکود ۲. روان شدن
-
سیلان
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روان شدن آب . 2 - (اِمص .) روانی .
-
سیلان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد. 2 - نوعی دوشاب .
-
سیلان
لغتنامه دهخدا
سیلان . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
-
سیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sayalān روان شدن آب؛ جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر.
-
جستوجو در متن
-
ویلان
لغتنامه دهخدا
ویلان . [ وَ / وِ ] (ص ) ول . سرگردان . سرگشته . بی جای و مستقری . بی خانه ٔ معلوم . با شدن و ماندن و کردن صرف شود.- ویلان سیلان ، ویلان و سیلان ؛ از اتباع است . سرگردان . سرگشته .- ویلان شدن ؛ سرگردان شدن . جای معلوم نداشتن .- ویلان کردن ؛ سرگردا...