کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِنَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شنه› [قدیمی] sane دعای بد؛ لعنت؛ نفرین.
-
سنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنَة، جمع: سُنون و سِنون و سِنین و سَنوات] [قدیمی] sane مجموع دوازده ماه؛ سال.
-
سُنَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
طريقه معمول و رايج که غالبا يا دائما جاري باشد .
-
سَنَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سال
-
سنه
دیکشنری فارسی به عربی
تاريخ , سنت
-
ذات سنة
لغتنامه دهخدا
ذات سنة. [ ت َ س َ ن َ ] (ع ق مرکب ) بسالی . درسالی .
-
قریه ٔ سنه
لغتنامه دهخدا
قریه ٔ سنه . [ ق َرْ ی َ / ی ِ ی ِ ؟] (اِخ ) همان قریه ٔ سفر و دبیر است ، مقابل صحیفه ٔ یوشع (15:15 و 49 و داود 1:11). (قاموس کتاب مقدس ).
-
سِنِه خوردن
لهجه و گویش بختیاری
sene xordan ترسیدن اسب، رم کردن اسب از ترس.
-
سنه دژ
واژهنامه آزاد
نام اصلی و محلی شهر سنندج مرکز استان کردستان است که در اثر زمان و تغییر گویش به سنندج تبدیل شده است.
-
خرم سنه ٔ اردلانی
لغتنامه دهخدا
خرم سنه ٔ اردلانی . [ خ ُرْ رَ س َ ن ِ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) نام وی میرزا فتح اﷲ خلف میرزا عبداﷲ وزیر ولایت سنندج کردستان بود و در زمان لطفعلی خان والی و آغاز جهانستانی آقا محمدشاه بدربار پادشاهی آمد و درخور پایه ٔ خویش منصبی جلیل یافت . بعد از چندی که ...
-
واژههای همآوا
-
سنت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب ۲. راه، روش، سیره ۳. ختنه، ختنهسوران ۴. تسنن، سنی ≠ شیعه
-
سنت
فرهنگ واژههای سره
ایستار، آیین
-
صنط
لغتنامه دهخدا
صنط. [ ص َ ن َ / ص َ ] (ع اِ) برگ سلم که بوی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). سنط. قَرَظ. در اقرب الموارد این کلمه را صَنط بسکون نون ضبط کرده است ،لکن مؤلف منتهی الارب هر دو ضبط آن را صحیح داند.
-
صنة
لغتنامه دهخدا
صنة. [ص ِن ْ ن َ ] (ع اِ) گند بغل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گند هر کنج بدن . (منتهی الارب ).
-
سنت
فرهنگ فارسی معین
(سُ نَّ) [ ع . سنة ] (اِ.) 1 - راه ، روش ، سیرت . 2 - آن چه که پیامبر و صحابه به آن عمل کرده باشند.