کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِبُوس یا سِبِسْک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سِبُوس یا سِبِسْک
لهجه و گویش گنابادی
sebows or sebesk در گویش گنابادی یعنی یونجه
-
واژههای مشابه
-
سبوس
لغتنامه دهخدا
سبوس . [ س َ / س ُ ] (اِ) طبری «سوس ». (نصاب طبری 451) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نخاله ٔ هر چیز را گویند عموماً و نخاله و پوست گندم و جو آردکرده را خصوصاً. (برهان ). پوست گندم یعنی آنچه که در غربال بعد از بیختن باقی ماند. (آنندراج ) (غیاث ). پوست...
-
سبوس
دیکشنری فارسی به عربی
قشة , مستنقع , نخالة
-
سبوس
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sevus طاری: söhösk طامه ای: sobus طرقی: sövös کشه ای: söhus نطنزی: sobus
-
brown rice
برنج سبوسدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دانۀ کامل برنج، یعنی شلتوک، که پوستۀ غیرخوارکی آن گرفته شده باشد
-
سبوس گیری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة
-
غلا ف سبوس
دیکشنری فارسی به عربی
قد
-
بی سبوس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قشة