کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُورَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اردوی سوره
لغتنامه دهخدا
اردوی سوره . [ اَ رِ رَ ] (اِخ ) (از: ارد اوستائی ، به معنی بالا برآمدن و منبسط شدن و افزودن و بالیدن و اردوی بقول بارتولمه بمعنی رطوبت و نمناکی است + سوره ،قوی و قادر) صفت است برای ایزد اناهیته (ناهید). رجوع شود به یشتها تألیف پورداود ج 1 صص 158-17...
-
پنج سوره
لغتنامه دهخدا
پنج سوره . [ پ َ رَ ] (اِخ ) پنج سوره از قرآن که سوره ٔ یس ، فتح ، واقعه ، ملک و نباء باشد.
-
باغ سوره
واژهنامه آزاد
پدر شوهر،مادر شوهر،پدر زن،مادر زن
-
اصحاب سوره ٔ بقره
لغتنامه دهخدا
اصحاب سوره ٔ بقره . [ اَ ب ِ رَ ی ِ ب َ ق َ رَ ] (اِخ ) گروهی از صحابه که بجای سوره ٔ قل هواﷲ پس از حمد، سوره ٔ بقره را در نماز میخواندند: و قد طرح غمده ینادی : یا اصحاب سورةالبقرة. (امتاع الاسماع ج 1 ص 408).
-
حمد و سوره
فرهنگ گنجواژه
فاتحه.
-
واژههای همآوا
-
سورت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تندی، تیزی، حدت، شدت ۲. اثر، اثرگذاری، تاثیر ۳. جذبه، سطوت، هیبت ۴. سوره
-
صورت
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت ۲. فرم، لفظ ۳. سیاهه، لیست ۴. پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش ≠ معنی
-
ثورت
واژگان مترادف و متضاد
۱. انقلاب، ثوره، شورش، نهضت ۲. کین، کینخواهی، کینه
-
صورت
فرهنگ واژههای سره
چهره، رخسار
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ ] (ع اِ) صورة. هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک . شهید بلخی .ای عاشق دلسوزه بدین جای سپنجی همچون شمنی چینی بر صورت فرخار. (منسوب به رودکی ).غریب نایدش از من غری...
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، واقع در 21 هزارگزی جنوب بابل . در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی است . 400 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سجادرود. محصول آنجا برنج ، غلات . نیشکر. مختصر پنبه و صیفی کاری اس...
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ رَ ] (اِخ ) مکانی است در صدر یلملم از اراضی مکه . (معجم البلدان ).
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ رَ تَن ْ ] (ع ق ) از جهت صورت . از لحاظ صورت . مقابل معنی . رجوع به صورتاً و صورت شود.
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) خارش سر. (مهذب الاسماء). خارش سر، چنانکه صاحب او خواهد که کسی شپش سر او را جوید. (منتهی الارب ).
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة.[ رَ ] (ع اِ) صورت . ج ، صُوَر. رجوع به صورت شود.