کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُنبُل و سوسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سَنبَل کاری
لهجه و گویش تهرانی
سرهم بندی،سمبل کردن،شستن ناقص
-
سنبل کردن
لهجه و گویش تهرانی
کاری را سرسری انجام دادن، بی دقتی در کار نمودن
-
سنبل کوهی
واژهنامه آزاد
فو.
-
اصل سنبل هندی
لغتنامه دهخدا
اصل سنبل هندی . [ اَ ل ِ سُم ْ ب ُ ل ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل السنبل الهندی شود.
-
جستوجو در متن
-
بی
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [پهلوی: bē] ‹ابی› bi بر سر اسم درمیآید و معنی صفتی به آن میدهد و نفی و سلب را میرساند: بیآب، بیباک، بیبر، بیچاره، بیچون، بیخرد، بیدرمان، بیدرنگ، بیدریغ، بیکار، بیکران، ابیداد، ابیکرانه.۲. (حرف اضافه) [مقابل با] بدونِ: من بی او ج...
-
گل پیاده
لغتنامه دهخدا
گل پیاده . [ گ ُ ل ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر گلی را گویند که آنرا درخت و بوته ای بزرگ نباشد، همچو: نرگس و سوسن و بنفشه و لاله و امثال آن و جمیع گلهای صحرائی .(برهان ). گلی که بوته نداشته باشد نه درخت مثل گل نرگس و گل لاله و گل سوسن . (جه...
-
سپست
لغتنامه دهخدا
سپست . [ س ِ پ ِ / س َ پ ِ ] (اِ) مخفف اسپست ، و آن گیاهی باشد بغایت نرم و املس که چاروا را خوردن آن فربه سازد و بعربی فصفصه و بترکی یونجه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی است که تنه ندارد و بتازیش رطبةخوانند و آن را چاروا خورند مانند خوید. (شرفنام...
-
عبهر
لغتنامه دهخدا
عبهر. [ ع َ هََ ] (ع ص ) پر گوشت و بزرگ از مردم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اسب آکنده گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || دراز و نازک و خوش تن از هر چیزی . (منتهی الارب ). || (اِ) نرگس . || یاسمین . || بستان افروز. (اقرب الموا...
-
شراب
لغتنامه دهخدا
شراب . [ ش َ ] (ع اِ) آشامیدنی از مایعات که جویدن در آن نباشد، حلال باشد یا حرام . ج ، اشربة. آشامیدنی . نوشیدنی . آب . مقابل طعام . (یادداشت مؤلف ). هر شی ٔ رقیق که نوشیده شود. (غیاث اللغات ). آشامیدنی و خوردنی از مایعات . (منتهی الارب ) : از رز بو...
-
اردشیرمیرزا
لغتنامه دهخدا
اردشیرمیرزا. [ اَ دَ /دِ ] (اِخ ) ابن عباس میرزا متخلص به آگاه و ملقب به رکن الدوله وی در مبادی شباب تحصیل علوم ضروریه کرده پس به آموختن قواعد فروسیت و میدان و گوی و چوگان و رمی سهام و ضرب حسام و مشق نظام پرداخت تا در همه فن چون مردم یکفن کمال یافت و...
-
خیری
لغتنامه دهخدا
خیری . (اِ) خبازی . (از ناظم الاطباء). خیرو. (برهان ). گل زرد خوشبوی بود. (صحاح الفرس ). گلی است زردرنگ و میان آن سیاه . (براهین العجم ). گلی است زردرنگ که میان آن سیاه باشد و آنرا همیشه بهار گویند. گلی است و انواع آن بسیار است یکی از آنها سیاه رنگ ا...
-
حسام نسفی
لغتنامه دهخدا
حسام نسفی . [ ح ُ م ِ ن َ س َ ] (اِخ ) صدر امام مشرف الملة و الدین حسام الائمة محمدبن ابی بکر نسفی .عوفی آرد: شرف الدین حسام ، آن دریابیان گوهرکلام که در فنون فضایل چون مردم یک فن بود، و ذات او مجموع علماء عالم بود اگرچه یکتن بود، و در وقتی که در سمر...
-
آل
لغتنامه دهخدا
آل . (ص ) سرخ . احمر : دو لب چو نار کفیده چو برگ سوسن زرددو رخ چو نار شکفته چو برگ لاله ٔ آل . فرخی .از تازه گل و لاله که در باغ بخندددر باغ نکوتر نگری چشم شود آل . فرخی .میرُست ز دشت خاوران لاله ٔ آل چون دانه ٔ اشک عاشقان در مه و سال . ابوسعید ابوال...
-
شمشاد
لغتنامه دهخدا
شمشاد. [ ش َ /ش ِ ] (اِ) درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). اسم فارسی بقس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از برهان ). بقس . بقسیس . (نشوءاللغة ص 96). درخت معروف که از چوب آن شانه ٔ موی سازند و محاسن و زلف را بدان شانه کنند. (ا...
-
شنبلید
لغتنامه دهخدا
شنبلید. [ شَم ْ ب َ ] (اِ) شملید. شملیز. بمعنی شنبلیت است که گل راه رو باشدو به عربی حلبه گویند. (برهان ). گلی باشد زردرنگ بشکل و قد مانند بهارنارنج و همچنان شکفته و بویکی تیزدارد و بوییدنش رفع درد سر کند و آن را گل راهرو نیز خوانند از بهر آنکه بیشتر...