کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُلفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سُلفه
لهجه و گویش تهرانی
سرفه
-
واژههای مشابه
-
سلفه
لغتنامه دهخدا
سلفه . [ س ُ ف َ ] (ع اِ) ناشتاشکن . (آنندراج ) (غیاث ). || طعام که آن را برای مردم آینده ذخیره نهند. || پوست تنک که در آستر موزه ها و جز آن بکار برند. || یک کرد زمین که بجهت تره و مانند آن هموار کرده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سلفه
لغتنامه دهخدا
سلفه . [ س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) سرفه . (آنندراج ). رجوع به سرفه شود.
-
سلفة
لغتنامه دهخدا
سلفة. [ س َ ل َ ف َ ] (ع اِ) گذشته و گذشتگان . (آنندراج ) (غیاث از منتخب و غیره ).
-
سلفة
لغتنامه دهخدا
سلفة. [ س َ ل ِ ف َ ] (ع ص )زمین کم درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث سلف .- ارض سلفة ؛ زمین کم درخت . (ناظم الاطباء).|| سه لب . لب شکری . (یادداشت مؤلف ): [ محمد سلفی ] ابن احمدمعرب سه لب است یعنی دارای سه لب ، زیرا لب شکافته بود. (منتهی الار...
-
سلفة
لغتنامه دهخدا
سلفة. [ س ِ ف َ ] (ع اِ) زن برادر و هما سلفتان یعنی هردو زن هردو برادر یا خاص رجال است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سلفة
لغتنامه دهخدا
سلفة. [س ُ ل َ ف َ ] (ع اِ) بچه ماده ٔ کبک . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
سلفه
لغتنامه دهخدا
سلفه . [ س ُ ف َ ] (ع اِ) ناشتاشکن . (آنندراج ) (غیاث ). || طعام که آن را برای مردم آینده ذخیره نهند. || پوست تنک که در آستر موزه ها و جز آن بکار برند. || یک کرد زمین که بجهت تره و مانند آن هموار کرده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سلفه
لغتنامه دهخدا
سلفه . [ س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) سرفه . (آنندراج ). رجوع به سرفه شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلفه ٔ اصبهانی .مکنی به ابوطاهر.رجوع به سلفی و احمدبن محمدبن ابراهیم بن سلفه ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد سلفی بن احمدبن محمدبن ابراهیم سلفه ٔ اصفهانی مکنی به ابوطاهر و ملقب به صدرالدین معروف بحافظ سلفی . رجوع به احمدبن محمدبن ابراهیم بن سلفه ٔ انصاری شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطاهر. رجوع به احمدبن محمدبن ابراهیم بن سلفه ... شود.