کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُرخک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سُرخک
لهجه و گویش بختیاری
sorxak ساس.
-
واژههای مشابه
-
سرخک
فرهنگ فارسی معین
(سُ خَ) (اِ.) مرضی عفونی واگیر و همه گیر که مصونیت می دهد.
-
سرخک
لغتنامه دهخدا
سرخک . [ س ُ خ َ ](اِخ ) قریه ای است نزدیک نیشابور. (معجم البلدان ).
-
سرخک
لغتنامه دهخدا
سرخک . [ س ُ خ َ ](ص مصغر) مصغر سرخ است . (برهان ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) ال . کُرنوس . (گیاه شناسی ثابتی از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام رستنیی باشد دوایی و آن را سرخ مرد گویند و به عربی حمیرا گویند. (برهان ) (آنندراج ). || نام بیماریی است . ...
-
سرخک
لغتنامه دهخدا
سرخک .[ س ُ خ َ ] (اِخ ) از کوهستانات جلگه ٔ لار از توابع لاریجان نزدیک تهران و دارای معدن زغال سنگ است . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو شود.
-
سرخک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) sorxak بیماری واگیر ویروسی که عوارض آن سرفه، عطسه، آبریزش و ظهور دانههای قرمز روی پوست است و گاه سبب ذاتالریه میشود.
-
سرخک
دیکشنری فارسی به عربی
حصبة
-
توه سرخک
لغتنامه دهخدا
توه سرخک . [ ت ُ وِ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد غرب واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
سرخک (سرخچه)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sürǰe طاری: sürüǰi طامه ای: surǰi طرقی: sürǰi کشه ای: suruǰi نطنزی: surǰe / sorxak
-
سرخک، سرخجه
لهجه و گویش تهرانی
بیماری
-
دانه های سرخک
دیکشنری فارسی به عربی
حصبة
-
واژههای همآوا
-
سرخک
فرهنگ فارسی معین
(سُ خَ) (اِ.) مرضی عفونی واگیر و همه گیر که مصونیت می دهد.
-
سرخک
لغتنامه دهخدا
سرخک . [ س ُ خ َ ](اِخ ) قریه ای است نزدیک نیشابور. (معجم البلدان ).