کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَمِعَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سمات
لغتنامه دهخدا
سمات . [ س ِ ] (ع اِ) روشهای نیکو و صورتها و جانبها. ج ِ سمت . (آنندراج ) (غیاث ). || نام دعای مشهور است که در کتب ادعیه ثبت است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سماط
لغتنامه دهخدا
سماط. [ س ِ ] (ع اِ) رسته . صف . (از آنندراج )(منتهی الارب ). صف . دسته . قطار. (غیاث ) : سرو سماطی کشید بر دو لب جوبیارچون دو رده چتر سبز در صف کارزار. منوچهری .و خیلتاشان و نقیبان بر سماطین دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273).پس و پشت هر دو سماط هفتصد...
-
سمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سمة] [قدیمی] semāt = سِمَت
-
سمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سماة، جمعِ سامی] [قدیمی] somāt = سامی٢
-
سماط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُمُط] [قدیمی] semāt ۱. آنچه بر زمین بگسترانند و بر روی آن طعام بگذارند؛ بساط؛ سفره؛ خوان.۲. صف؛ رده؛ رسته.
-
سمات
واژهنامه آزاد
دسترخوان
-
جستوجو در متن
-
عضرة
لغتنامه دهخدا
عضرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) خبر. سمعت عضرة؛ خبری شنیدم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
حدیثی
لغتنامه دهخدا
حدیثی . [ ح ِدْ دی ثا ] (ع اِ) خبر. آگاهی : سمعت حدیثی حسنة. (آنندراج ).
-
لجة
لغتنامه دهخدا
لجة. [ ل َج ْ ج َ ] (ع اِ) آواز و بانگ و فریاد. گویند: سمعت لجتهم ؛ ای اصواتهم . (منتهی الارب ). غوغا.
-
نحمة
لغتنامه دهخدا
نحمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) سرفه . (منتهی الارب ). سعلة. (المنجد) (اقرب الموارد از لسان ). || صوت : سمعت نحمة من نعیم ؛ أی صوتاً. (از اقرب الموارد).
-
ضوة
لغتنامه دهخدا
ضوة. [ ض َوْ وَ ] (ع اِ) ضواة. شور و غوغا و بانگ و فریاد مردم . گویند: سمعت ضوة القوم ؛ ای جلبتهم . (منتهی الارب ). آواز. (مهذب الاسماء).
-
کدمة
لغتنامه دهخدا
کدمة. [ ک َ دَ م َ ] (ع اِ) جنبش . یقال سمعت کدمته . (منتهی الارب ).جنبش و حرکت . یقال ما به کدمة؛ نیست در آن جنبشی . (ناظم الاطباء). حرکت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
هدة
لغتنامه دهخدا
هدة. [ هََ دْ دَ ] (ع اِ) آواز فرورفتن دیوار و مانند آن . (منتهی الارب ). صوت وقع الحائط. (اقرب الموارد): سمعت هدة؛ صدای فروریختن دیوار یا صخره ای را شنیدم . (از اقرب الموارد).
-
جبیرة
لغتنامه دهخدا
جبیرة. [ ] (اِخ ) ابن زیدبن جبیرة. ابن المدینی او را مجهول دانسته است . از سلمةبن سلامةبن وقش روایت کند. و معلوم نیست از او استماع حدیث کرده یا نه زیرا نمیگوید از او شنیدم [ سمعت ] . (از لسان المیزان ).
-
دجمة
لغتنامه دهخدا
دجمة. [ دَ م َ / دُ م َ ] (ع اِ) تاریکی . ج ، دُجم . (منتهی الارب ). || سخن . یقال : سمعت له دُجمة؛ ای کلمة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || یکی از دِجَم ؛ دوست ، یار و عادت . (منتهی الارب ).