کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَقیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سَقیر
لهجه و گویش بختیاری
saqir صغیر، یتیم.
-
واژههای همآوا
-
صغیر
واژگان مترادف و متضاد
بچه، خرد، خردسال، کوچک، نابالغ، نوباوه ≠ کبیر
-
صغیر
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .) کوچک ، فرد. مق کبیر. ج . صغار.
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر. [ ص َ ] (اِخ ) لقب محمد تاسع از ملوک بنی نصر غرناطه . رجوع به محمد تاسع شود.
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر. [ ص ُ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص مصغر) تصغیر صغیر است . (منتهی الارب ).
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر.[ ص َ ] (ع ص ) خرد. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء). خرد و کوچک . (غیاث اللغات ). کوچک . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مقابل کبیر : چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیرسبز بودند یکایک چه صغیر و چه کبیر. منوچهری .بر شاخ نار بشکفه ...
-
صغیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] saqir ۱. خُرد؛ کوچک.۲. خردسال.۳. (اسم، صفت) (فقه) پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده.۴. (اسم) (ادبی) در عروض، بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن.
-
صِغِیْر
لهجه و گویش گنابادی
segheir در گویش گنابادی یعنی بیگناه ، طفلکی از همه جا بی خبر
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن سقیر. رجوع به خزاز ابوالحسن عبداﷲ... شود.