کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَرخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سَرخور
لهجه و گویش بختیاری
sar xor (کنایى) کودکى که پدر یا مادرش را هنگامتولد یا پس از آن از دست دهد.
-
سَرخور
لهجه و گویش تهرانی
نوزادی که پدر یا نزدیکانش مرده اند .کسی که نزدیکانش میمیرند
-
واژههای مشابه
-
سرخور
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص فا.) آن که بدقدم است و اطرافیانش زود می میرند.
-
سرخور
واژهنامه آزاد
بدقدم
-
واژههای همآوا
-
سرخور
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص فا.) آن که بدقدم است و اطرافیانش زود می میرند.
-
سر خور
لهجه و گویش تهرانی
بچه ای که با تولدش کسی بمیرد ،زنی که چند شوهر وی مرده باشند
-
سرخور
واژهنامه آزاد
بدقدم
-
جستوجو در متن
-
Mergus serrator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخور Mergus
-
سره خور
لغتنامه دهخدا
سره خور. [ س َ رَ / رِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) در تداول عوام ، سرخور. کودک شوم و ناخجسته که شآمت او سبب مرگ کسان او شود. کودک شوم که زادن او موجب مردن پدر یا مادر یا هردو شود. (یادداشت مؤلف ).