کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَبیل و سرگردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سَبیل و سرگردان
فرهنگ گنجواژه
بی خانمان، سرگشته.
-
واژههای مشابه
-
سبیل
واژگان مترادف و متضاد
بروت، سبلت، شارب ≠ ریش، محاسن
-
سبیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. جاده، راه، صراط، طریق ۲. قربانی، نذر، وقف ۳. روش، شیوه، طریقه ۴. روا، مباح
-
سبیل
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) موی پشت لب . ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن . ؛ ~ کسی را دود کردن کنایه از: او را تنبیه کردن .
-
سبیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: سبلت] sebil موهای پشت لب مرد؛ سبلت؛ بروت.
-
سَبِيلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
راه - روش
-
سبیل
دیکشنری فارسی به عربی
شارب , شوارب
-
سبیل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sibil طاری: sebel طامه ای: sebil طرقی: sibil کشه ای: sebel نطنزی: sibil
-
سبیل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجانی کردن، رایگان ساختن ۲. وقف کردن، خیر کردن
-
سبیل بند
لغتنامه دهخدا
سبیل بند. [ س ِ بی ب َ ] (اِ مرکب ) نوعی پارچه ای که سبیل رابر آن بندند تا شکل مخصوص گیرد. (یادداشت مؤلف ).
-
سبیل راندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) انفاق کردن ، مالی یا چیزی را به نیت بخشیدن .
-
سبیل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) چیزی را به رایگان در اختیار همه گذاشتن .
-
ابناء سبیل
لغتنامه دهخدا
ابناء سبیل . [ اَ ءِ س َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ج ِ ابن سبیل . ابناءالسبیل .
-
ام سبیل
لغتنامه دهخدا
ام سبیل . [ اُم ْ م ِ س َ ] (ع اِ مرکب ) فیل ماده . (المرصع).