کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَبَقَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سَبَقَ
فرهنگ واژگان قرآن
جلو افتاد - پيشي گرفت
-
واژههای مشابه
-
سبق
واژگان مترادف و متضاد
۱. قبل، پیش ۲. پیشی، سبقتجویی ≠ بعد، پسین ۳. برتری، تقدم ۴. درس ۵. شرط، گرو، مسابقه ۶. مایه شرطبندی
-
سبق
لغتنامه دهخدا
سبق . [ س َ ] (ع مص ) پیشی گرفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 56).ذکا و ذهن تو در سبق وامق عذراسخا و طبع تو در عشق خسرو و شیرین . مسعودسعد.- سبق خدمت ؛ سابقه ٔ خدمت . خدمتگذاری : بسبق...
-
سبق
لغتنامه دهخدا
سبق . [ س َ ب َ ] (ع مص ) پیشی گرفتن : اندرین میدان فخر اکنون سبق مر بنده راست گو در این میدان درآید گر تواند عنصری .ازرقی . || (اِ) آنچه گرو بندند بر آن بر اسب دوانیدن و تیر انداختن و جز آن . ج ، اَسْباق . (منتهی الارب ). آنچه در میان کنند چون بچیزی...
-
سبق
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه بر سر آن در مسابقة اسب دوانی و تیراندازی شرط بندند. 2 - مقداری از کتاب که در یک جلسه درس داده شود. ج . اسباق .
-
سبق
فرهنگ فارسی معین
(سَ بْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سبقت گرفتن . 2 - (اِمص .) سبقت .
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sabq ۱. پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.۲. (اسم) قرآن.〈 سبق و رمایه: [سبق (پیشی گرفتن و پیش افتادن) رمایه (تیر انداختن) است] (فقه) عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسبدوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد.
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسباق] [قدیمی] sabaq ۱. پیشی.۲. گرو؛ شرطبندی.۳. (اسم) (ورزش) در اسبدوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند.۴. (اسم) آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود؛ درس روزانه.〈 سبق بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. پیش افتاد...
-
سَبَق
لهجه و گویش تهرانی
مجموعه درس آموزش قرآن
-
سبق بردن
واژگان مترادف و متضاد
پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
-
سبق آوردن
لغتنامه دهخدا
سبق آوردن . [ س َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیشی آوردن . روی آوردن . درآمدن : گفت پیغمبر که نفختهای حق اندرین ایام می آرد سبق .مولوی .
-
سبق بردن
لغتنامه دهخدا
سبق بردن . [ س َ ب َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پیش افتادن در سباق . گرو بردن . فائق آمدن : تو مرکویی بشعر و من بازم از باز کجا سبق برد مرکو. دقیقی .برده سبق از همه بزرگان سپاه پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ . منوچهری .چه عجب گر برد از باد سبق چون با...
-
سبق کردن
لغتنامه دهخدا
سبق کردن . [ س َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شتاب . تعجیل . پیش افتادن . خواستن : بمیدان مکن درشجاعت سبق بمجلس مکن در سخاوت شرف .مسعودسعد.
-
سبق گرفتن
لغتنامه دهخدا
سبق گرفتن . [ س َ ب َ گ ِ رِت َ ] (مص مرکب ) درس گرفتن . چیز آموختن : بباغ بلبل بر یاد تو گشاده زبان بشاخ فاخته از ذوق تو گرفته سبق . انوری .روزی دیوانه ای این بیت میخواند:نیکوان را دوست دارد هر که باشد در جهان گر بدان را دوست داری گوی بردی از میان ....