کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سو بردن خوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سُو
لهجه و گویش بختیاری
sov صبح، فردا.
-
سَوْ
لهجه و گویش بختیاری
sa:v سهو، اشتباه.
-
ازاین سو بان سو
دیکشنری فارسی به عربی
عبر
-
سو،سو زدن/sow/
لهجه و گویش تهرانی
ساب زدن ،تیز کردن
-
این سو و آن سو
فرهنگ گنجواژه
اطراف.
-
کیانگ سو
لغتنامه دهخدا
کیانگ سو. (اِخ ) یکی از استانهای شرقی کشور چین است که 45230000 تن سکنه دارد و مرکز آن نانکین و شهر معروف آن شانگهای است . (از لاروس ).
-
گرجان سو
لغتنامه دهخدا
گرجان سو. [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، واقع در 10هزارگزی شمال خاوری رودبار و خاور سفیدرود. دارای 43 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کانی سو
لغتنامه دهخدا
کانی سو. [ س َ ] (اِخ )دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 38500 گزی خاوری مهاباد و ده هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد به سردشت . ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای 69 تن سکنه از رودخانه ٔ مهاباد مشروب میشود. محصولاتش غلات ، چغن...
-
abeam, on the beam
ورگهسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] موقعیت یا جهتی عمود بر میانخط (centreline) شناور
-
ساری سو
لغتنامه دهخدا
ساری سو. (اِخ ) دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 13 هزارگزی باختر پلدشت ، و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ پلدشت به ماکو. جلگه ای و گرمسیر و مالاریائی ، آب آن از ساری سو. محصول آن غلات است ، 45 تن سکنه دارد که به زراعت و گله دار...
-
ساری سو
لغتنامه دهخدا
ساری سو. (اِخ ) نام رودی است در آذربایجان در شهرستان ماکو در دهستان ساری سوباسار. این رودخانه از باطلاقهای بایزید ترکیه سرچشمه میگیرد و در 5 هزارگزی بازرگان وارد ایران میشودو بعلت گذشتن از زمینهای نرم و جلگه ای آب آن همیشه گل آلود است . (از فرهنگ جغر...
-
هشت سو
لغتنامه دهخدا
هشت سو. [ هََ ] (ص مرکب ) هر آنچه دارای هشت گوشه باشد. (ناظم الاطباء).
-
هم سو
لغتنامه دهخدا
هم سو. [ هََ ] (ص مرکب ) دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند.
-
هوله سو
لغتنامه دهخدا
هوله سو. [ هَُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . در مسیر ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد و دارای 1069 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
برون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونسو› [قدیمی] borunsu طرف بیرون چیزی؛ جهت خارجی چیزی.