کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سویت
/suvit/
معنی
= سوئیت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سویت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - قطعة موسیقی که شامل چند نمایشنامه است . 2 - آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است ، سراچه (فره ).
-
سویت
لغتنامه دهخدا
سویت . [ س َ وی ی َ ] (ع اِمص ) برابری با اعتدال . (غیاث اللغات ). راستی . (مهذب الاسماء). یکسانی و همواری : و آنچه حطام دنیاوی است به مقتضی شریعت مصطفی صلوات اﷲ علیه بسویت قسمت رود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). میان بیوه زنان و ارباب نعمت جاه سویتی به ان...
-
سویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: suite] suvit = سوئیت
-
واژههای مشابه
-
بسموت سویت
لغتنامه دهخدا
بسموت سویت . [ ](اِخ ) لقب پادشاهان صقلاب در قدیم . (حدود العالم ).
-
واژههای همآوا
-
صویة
لغتنامه دهخدا
صویة. [ ص َ وی ی َ ] (ع ص ) خشک . (منتهی الارب ).
-
سویة
لغتنامه دهخدا
سویة. [ س َ وی ی َ ] (ع اِمص ) راستی وبرابری . یقال : هم علی سَویَّة؛ ای استواء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). راستی و همواری . (دهار) : به نمازی غله دادی و زر و سیم به کافر هم بر این سان بر سویه . سوزنی .|| (اِ) از مراکب داهان و مساکین است . (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
soyot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سویت
-
مَالِ ﭐلَّذِينَ کَفَرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
کافران را چه شده ؟ (فَمَالِ ﭐلَّذِينَ کَفَرُواْ قِبَلَکَ مُهْطِعِينَ :پس كافران را چه شده كه به تو چشم دوخته به سويت شتابانند؟)
-
گرسنه چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] goro(e)sneča(e)šm آزمند؛ حریص: ◻︎ ز من مرنج چو بسیار بنگرم سویت / گرسنه چشمم و سیری ندارم از رویت (سعدی: لغتنامه: گرسنهچشم).
-
انور پاشا
لغتنامه دهخدا
انور پاشا. [ اَ ] (اِخ ) (1882-1922م .) فرمانده ترک در جنگ 1914-1918م . متولد در قسطنطنیه . وی پس ازشکست از سویت ها و محبوس شدن بدست آنها بقتل رسید.
-
زیوار
لغتنامه دهخدا
زیوار. [ زی ] (اِ) سویت و مساوی بودن و برابری باشد. (برهان ) (آنندراج ).برابری و مساوات و یکسانی و سویت و عدالت . (ناظم الاطباء). سویت و برابری باشد. (جهانگیری ) : بی شبهه ستوه از غم و اندوه من آیندگر خلق جهان جمله به زیوار پذیرند. سوزنی (از جهانگیری...
-
منظمی
لغتنامه دهخدا
منظمی . [ م ُ ن َظْ ظَ ](حامص ) منظم بودن . مرتب بودن . بسامانی : چون غرفات هشت خلد، نه درت از مرتبی چون طبقات نه فلک ، شش سویت از منظمی .(از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 132).