کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوگواری
/sugvāri/
معنی
ماتمداری؛ عزاداری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تعزیت، تعزیتداری، تعزیه، سوگ، عزاداری، ماتم، مرثیهخوانی، نوحهخوانی، نوحهگری ≠ سرور، عیش
فعل
بن گذشته: سوگواری کرد
بن حال: سوگواری کن
دیکشنری
keen, lament, lamentation, mourning
-
جستوجوی دقیق
-
سوگواری
واژگان مترادف و متضاد
تعزیت، تعزیتداری، تعزیه، سوگ، عزاداری، ماتم، مرثیهخوانی، نوحهخوانی، نوحهگری ≠ سرور، عیش
-
سوگواری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) عزاداری .
-
سوگواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sugvāri ماتمداری؛ عزاداری.
-
سوگواری
دیکشنری فارسی به عربی
حداد , رثاء
-
واژههای مشابه
-
سوگواری کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عزاداری کردن ۲. ماتم گرفتن، به سوگ نشستن ۳. تعزیهگردانی کردن
-
سوگواری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اندب , رثاء
-
سوگواری سالیانه
دیکشنری فارسی به عربی
ذکري
-
برپایی مراسم سوگواری
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة المأتم
-
جستوجو در متن
-
swankiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری
-
swangy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری
-
sabaism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری
-
pseudodoxy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری
-
moorishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری