کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سؤله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سؤله
لغتنامه دهخدا
سؤله . [ س ُءْ ل َ ] (ع اِ) خواسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
سوله
واژگان مترادف و متضاد
۱. سالن بزرگ، ساختمانمسقف فلزی ۲. سوراخ ۳. سوراخ پس و پیش، دبروفرج
-
سوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) نوعی اسکلت پیش ساخته برای ساختمان که به شکل خرپا زده شود.
-
سؤلة
لغتنامه دهخدا
سؤلة. [ س ُ ءَ ل َ] (ع ص ) مرد بسیارسؤال . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سوله
لغتنامه دهخدا
سوله . [ س َ ل َ ] (ع اِمص ) فروهشتگی شکم و جز آن . || جای باش کبوتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سوله
لغتنامه دهخدا
سوله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. دارای 168 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سوله
لغتنامه دهخدا
سوله . [ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از پیلان سلطان محمود غزنوی که بغنیمت از هند آورد : چو هروان و جیله شبیه الوهه چو مولوس و سوله و چون سور کیسر.فرخی (فرهنگ فارسی معین ).
-
سوله
لغتنامه دهخدا
سوله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) مطلق سوراخ را گویند عموماً و سوراخ پس و پیش را که دبر و فرج باشد خصوصاً. (برهان ). سوراخ مقعد و سوراخ فرج . (فرهنگ رشیدی ) : بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین که سیماب از سر حمدان فروریزمْش ْ در سوله . عسجدی . || خانه زاد...
-
سوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوکه› sule ساختمانی با محوطۀ باز بسیاربزرگ که بیشتر بهعنوان انبار، کارگاه، یا سالن ورزش از آن استفاده میشود.
-
سوله در
لغتنامه دهخدا
سوله در. [ ل َ دَ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . دارای 182 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات ، یونجه ، انگور، جنگل تبریزی . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
بان سوله
لغتنامه دهخدا
بان سوله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال باختر گهواره و 7 هزارگزی آئینه وند واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 450 تن سکنه . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و شغل م...
-
جستوجو در متن
-
سوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] suke = سوله
-
سول شوره
واژهنامه آزاد
یعنی هنگام بارندگی زیاد از سوله ها آب جاری میشود