کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سولفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سولفات
/sulfāt/
معنی
هریک از نمکهای اسیدسولفوریک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سولفات
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سولفات ها نمک هایی هستند جامد، بیشتر سفید یا بی رنگ و بعضی ها رنگین . به طور کلی رنگ آن ها مربوط به فلزشان است . همة سولفات ها در آب حل می شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیرمحلولند. در طبیعت به فراوانی یافت می شوند و انواع گوناگون دارند.
-
سولفات
لغتنامه دهخدا
سولفات . (فرانسوی ، اِ) سولفاتها نمکهای اسید سولفوریک اند و نمکهایی هستند جامد و بیشترسفید یا بی رنگ و بعضی مانند سولفات مس رنگین هستند.بطور کلی رنگ آنها مربوط بفلزشان است . همه سولفاتهادر آب محلول شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیر محلولند. سولفاتها ...
-
سولفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: solfate] (شیمی) sulfāt هریک از نمکهای اسیدسولفوریک.
-
واژههای مشابه
-
سولفات دوزنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de zinc] (شیمی) sulfātdozang نمکی شبیه خرده نبات که از ترکیب آب و روی با جوهر گوگرد بهدست میآید و در پزشکی برای معالجه چشمدرد و بند آوردن خون به کار میرود؛ سولفات روی.
-
سولفات دوسود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de soude] (شیمی) sulfātdosud نمکی متبلور، سفیدرنگ، شور و تلخ که در آب حل میشود و در طب به عنوان مسهل به کار میرود؛ سولفات سدیم.
-
سولفات دوفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de fer] (شیمی) sulfātdofer ترکیب اسید دوفر و جوهرنمک؛ سولفات آهن؛ زاج سبز.
-
سولفات دوکنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de quinie] (شیمی) sulfātdokonin جوهر گنهگنه.
-
سولفات دوکوئیور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de cuivre] (شیمی) sulfātdako'ivr کات کبود؛ سولفات مس.
-
سولفات دومنیزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de magnesim] (شیمی) sulfātdomanyazi نمکی تلخ مزه که از آب دریا و بعضی آبهای معدنی به دست میآید و در طب به عنوان مسهل به کار میرود؛ سولفات منیزیم؛ نمکفرنگی.
-
sulfate nests
لانههای سولفات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] محل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد
-
copper sulfate test
آزمون مسسولفات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] آزمونی برای تشخیص پوستههای اکسیدی (mill scale) ناشی از عملیات نورد گرم یا آهنگری بر روی آهن یا فولاد
-
sulfate-reducing bacteria, SRB
باکتری کاهندۀ سولفات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] باکتری بیهوازی موجود در محیط دارای سولفات و pH 5/5 تا 5/8 و فاقد اکسیژن که سولفات را میکاهد و یون سولفید ایجادشده سبب خوردگی فولاد و سایر فلزات میشود
-
سولفات قلیایی الومینیوم
دیکشنری فارسی به عربی
فيروز