کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوق الجیشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوق الجیشی
/so[w]qoljeyši/
معنی
۱. مربوط به سوقالجیش؛ نظامی.
۲. (نظامی) استراتژیک.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
راهبرد
دیکشنری
strategic
-
جستوجوی دقیق
-
سوق الجیشی
فرهنگ واژههای سره
راهبرد
-
سوق الجیشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سوقالجیش) [عربی. فارسی] so[w]qoljeyši ۱. مربوط به سوقالجیش؛ نظامی.۲. (نظامی) استراتژیک.
-
سوق الجیشی
دیکشنری فارسی به عربی
استراتيجي
-
واژههای مشابه
-
سُّوقِ
فرهنگ واژگان قرآن
ساقها ( جمع ساق است )
-
سوق دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به حرکتدرآوردن، راندن، کشاندن، هدایت کردن ۲. وادار کردن، واداشتن، مجبور کردن
-
نیوان سوق
لغتنامه دهخدا
نیوان سوق . (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان . در 6هزارگزی جنوب گلپایگان و 2هزارگزی شرق راه گلپایگان به خونسار در جلگه ٔگرمسیری واقع است و 1939 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و چاه ، محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
سوق الجیش
فرهنگ فارسی معین
(سَ قُ لْ جَ) [ ع . ] (اِمص .)لشکر - کشی ، استراتژی .
-
سوق الاربعاء
لغتنامه دهخدا
سوق الاربعاء. [ س َ قُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) شهری است به خوزستان . (منتهی الارب ).
-
سوق الامیر
لغتنامه دهخدا
سوق الامیر. [ س َ قُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی بیرون دروازه ٔ شیراز. رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 17 و نزهة القلوب ص 14 شود.
-
سوق الثلاثا
لغتنامه دهخدا
سوق الثلاثا. [ قُث ْ ث َ ] (اِخ ) محله ای است به بغداد. (منتهی الارب ). بازاری است در بغداد که روز سه شنبه در آنجا خرید و فروخت میشود و در قدیم خانه های فحول علمای ترسایان در آنجا بود. (آنندراج ) (شرفنامه ). سوق الثلاثه : فرستم نسخه ٔ ثالث ثلاثه سوی ...
-
سوق المعلوم
لغتنامه دهخدا
سوق المعلوم . [ س َ قُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح ادبی ) و شقوقی دارد که یکی سوق المعلوم ساق نامعلوم است و آن چنان باشد که متکلم پرسد از آنچه خود داند و خود را بنادانی زند که ایهام نماید که در آن شبهه ای هست ، مانند: «و ما تلک بیمینک یا موسی » (قر...
-
سوق مرکزي
دیکشنری عربی به فارسی
ابر بازار , فروشگاه بزرگ
-
سوق الجیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَوقالجَیش] [قدیمی] so[w]qoljeyš ۱. لشکرکشی.۲. (نظامی) استراتژی.
-
سوق دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ادفع , تقدم , حاسبة المراهنات , شغل