کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوغات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوغات
/so[w]qāt/
معنی
هدیهای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد؛ راهآورد؛ رهآورد؛ ارمغان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه
برابر فارسی
ره آورد
دیکشنری
favor, gift, present, souvenir
-
جستوجوی دقیق
-
سوغات
واژگان مترادف و متضاد
ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه
-
سوغات
فرهنگ واژههای سره
ره آورد
-
سوغات
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - هدیه ، تحفه . 2 - ره آورد.
-
سوغات
لغتنامه دهخدا
سوغات . [ س َ ] (ترکی - مغولی ،اِ) تحفه . هدیه . (از آنندراج ). تحفه . هدیه . (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است . (مننسکی ازتتمه ٔ بر...
-
سوغات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] so[w]qāt هدیهای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد؛ راهآورد؛ رهآورد؛ ارمغان.
-
سوغات
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة تذکارية
-
واژههای مشابه
-
سوغاتی، سوغات
لهجه و گویش تهرانی
رهآورد
-
سَر و سوغات
فرهنگ گنجواژه
هدیه، پیشکش.
-
واژههای همآوا
-
سوقات
فرهنگ واژههای سره
رهاورد
-
صوقعة
لغتنامه دهخدا
صوقعة. [ ص َ ق َ ع َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) وادی حمض است مر بنی ربیعه را. (معجم البلدان ).
-
سوقات
لغتنامه دهخدا
سوقات . [ س َ / سُو ] (ترکی - مغولی ، اِ) سوغات : شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری . ابن یمین .رجوع به سوغات شود.
-
جستوجو در متن
-
راهواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راهآورد› [قدیمی] rāhvāre سوغات.