کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوسک
/susk/
معنی
حشرۀ کوچک بالدار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوهای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آنها از آفات کشتزارها هستند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوسک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) حشره ای است از راستة قاب - بالان که بدنی کشیده و قهوه ای دارد و بال هایش نیز همرنگ بدنش می باشد. چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها حامل نطفة میکروب های مختلف است . سپیرک و سپیرو نیز نامیده می شود.
-
سوسک
لغتنامه دهخدا
سوسک . (اِ)نوعی از جعل باشد و او بیشتر در حمامها متکون میشود. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). صراراللیل . جدجد. صیاح اللیل . خرچسنه . گوگال . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :سوسک به بچه اش میگوید قربان دست و پای بلوریت .
-
سوسک
لغتنامه دهخدا
سوسک . [ س َ ] (اِ) تیهو و آن پرنده ای باشد شبیه به کبک لیکن کوچکتر از اوست . (برهان ) (از آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ).
-
سوسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) susk حشرۀ کوچک بالدار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوهای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آنها از آفات کشتزارها هستند.
-
سوسک
دیکشنری فارسی به عربی
خنفساء
-
واژههای مشابه
-
سوسک شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از رورفتن، بور شدن، خیت شدن ۲. از میدان به دررفتن ۳. تحقیر شدن
-
سوسک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از میدان به در بردن ۲. تحقیر کردن
-
سوسک توالت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: süsk طاری: süsk طامه ای: süsk طرقی: süsk کشه ای: süsk نطنزی: susk
-
سوسک سیاه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: süsk طاری: süsk طامه ای: süsk طرقی: süsk-e siyâ کشه ای: süsk نطنزی: susk
-
سوسک وار
دیکشنری فارسی به عربی
خنفساء
-
سوسک حمام
دیکشنری فارسی به عربی
صرصر , صرصور
-
سوسک کردن
لهجه و گویش تهرانی
شکست دادن
-
cantharophily
سوسکگردهافشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] گردهافشانی توسط سوسک