کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوسمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوسمار
/susmār/
معنی
جانور خزندۀ آبی با پاهای کوتاه و پرهدار، دم بلند، بدن کشیده، سر بزرگ، آروارۀ قوی، و بدن پوشیده از فلسهای شاخی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آفتابپرست، بزمچه، چلپاسه، حربا، مارمولک
دیکشنری
gator
-
جستوجوی دقیق
-
سوسمار
واژگان مترادف و متضاد
آفتابپرست، بزمچه، چلپاسه، حربا، مارمولک
-
سوسمار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانوری است خزنده ، دارای چهار دست و پای کوتاه ودم دراز و دهان فراخ با دندان های ریز، سوسمارها انواع مختلف دارند.
-
سوسمار
لغتنامه دهخدا
سوسمار. (اِ مرکب ) جانوری است مانند راسو، لیکن از او سطبرتر باشد پیه و چربی او را زنان بجهت فربه شدن خورند و بر بدن مالند، و به عربی ضب گویند و نزد شافعی مذهبان گوشت او حلال است . (برهان ) (آنندراج ). جانوری است که بهندی گوه گویند. (غیاث ). وزغة. (بح...
-
سوسمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) susmār جانور خزندۀ آبی با پاهای کوتاه و پرهدار، دم بلند، بدن کشیده، سر بزرگ، آروارۀ قوی، و بدن پوشیده از فلسهای شاخی.
-
سوسمار
دیکشنری فارسی به عربی
تمساح , دودة , سحلية
-
سوسمار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: susmâr طاری: ersunter طامه ای: lašgasere طرقی: hersunter کشه ای: helsunter نطنزی: susmâr
-
واژههای مشابه
-
سرگین سوسمار
لغتنامه دهخدا
سرگین سوسمار. [ س ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم فارسی بعرالضب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
سوسمار درختی
دیکشنری فارسی به عربی
ايغوانا
-
پوست سوسمار
دیکشنری فارسی به عربی
تمساح
-
سوسمار کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
حرباء
-
هرنوع سوسمار بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
ايغوانا
-
یکجور سوسمار یا مارمولک
دیکشنری فارسی به عربی
سمندر
-
جستوجو در متن
-
iguana
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایگوانا، هر نوع سوسمار بزرگ، سوسمار، سوسمار درختی