کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزن زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چشمه ٔ سوزن
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ سوزن . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) چشم سوزن را گویند. (انجمن آرا). کنایه از سوراخ سوزن است . (آنندراج ). سَم ُ الخِیاط : این جهان با دل تو تنگ تر است از دل مور و چشمه ٔ سوزن . فرخی .تا پیل چو یک فریشم پیله اندر نشود ...
-
سوزن بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) suzanbān کسی که در راهآهن بر سر دوراهی یا ایستگاه مٲمور قطع یا وصل کردن ریلها پیش از عبور قطار میباشد.
-
سوزن پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] suzanpar = سیخپر
-
سوزن کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) suzankāri سوزن زدن به پارچه؛ نقشونگار انداختن در پارچه بهوسیلۀ سوزن؛ ریزدوزی.
-
سوزن گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] suzangar سوزنساز؛ سوزنفروش.
-
سوزن زدن
دیکشنری فارسی به عربی
احقن
-
سوزن دان
دیکشنری فارسی به عربی
ربة البيت
-
خراش سوزن
دیکشنری فارسی به عربی
وخز
-
سوراخ سوزن
دیکشنری فارسی به عربی
عين
-
سر سوزن
لهجه و گویش تهرانی
اندک،یک ذره
-
مث سوزن
لهجه و گویش تهرانی
لاغر
-
electrical switch machine
ماشین سوزن برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با نیروی برق از راه دور عمل میکند
-
manual switch machine
ماشین سوزن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با دست عمل میکند
-
basket rod
غلاف میلۀ سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پیوند غلافشکلی که میلۀ سوزن را به میلۀ حرکت متصل میکند
-
red-top
مرحلۀ سوزنقرمزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مرحلۀ پیشرفتۀ خشکیدن سوزنهای درختان سوزنیبرگ براثر حملۀ آفات و گاه آلودگی هوا که در آن سوزنها به رنگ قرمز درمیآید متـ . سوزنقرمزی