کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوزنی
/suzani/
معنی
تکه پارچهای از مخمل، شال یا ترمه با حاشیه و ریشه که روی آن ابریشمدوزی یا گلابتوندوزی شده باشد و آن را زنان در رختکن حمام زیر لباسهای خود میگسترانند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
acicular 1, needle-shaped
سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی راست و ظریف و نوکتیز و سفت شبیه به سوزن در گیاهان
-
سوزنی
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) پارچه ای از مخمل ، شال یا ترمه که سوزن کاری شده باشد.
-
سوزنی
لغتنامه دهخدا
سوزنی . [ زَ ] (اِخ ) شمس الدین تاج الشعرا محمدبن علی سمرقندی . وی در ابتدای جوانی برای تحصیل علم به بخارا رفت و مدتی بتعلیم پرداخت . و بقول عوفی بسبب تعلق خاطر بشاگرد سوزنگری به آموختن آن صنعت مشغول شد. سوزنی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و س...
-
سوزنی
لغتنامه دهخدا
سوزنی . [ زَ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از بساط و گستردنی که اقسام از ابریشم و ریسمان در آن دوزند. (آنندراج ). پارچه های گل دوزی شده را با جامه ای که با بخیه ٔ نکنده دوخته باشند. (از دیوان البسه ٔ نظام قاری ). || مسند کوچک . || صدر مجلس و محل جلوس مردمان ب...
-
سوزنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سوزن) suzani تکه پارچهای از مخمل، شال یا ترمه با حاشیه و ریشه که روی آن ابریشمدوزی یا گلابتوندوزی شده باشد و آن را زنان در رختکن حمام زیر لباسهای خود میگسترانند.
-
سوزنی
لهجه و گویش تهرانی
پارچه چارگوش مخمل یا کرکی،پارچه زیر سماور،پارچه ترمه سوزنکاری شده
-
واژههای مشابه
-
acicular ice
یخ سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ آب شیرین با تعداد زیادی بلورهای بلند و لولههای توخالی به شکلهای متغیر با آرایۀ لایهای و دارای حباب هوا
-
acicular powder
پودر سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پودری با دانههایی به شکل سوزن یا میله
-
dot matrix printer
چاپگر سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] چاپگری که در آن حرف یا نماد، ماتریسی از نقاط است و بر این نقاط مرکب افشانده یا ضربۀ همراه با مرکب وارد شود
-
acicular crystal
بلور سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلور بلند و باریک و سوزنمانند
-
needle-leaved, acicular 2, aciculum, aciculate, aciculiform
سوزنیبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی گیاهی که برگهای سوزنیشکل دارد
-
acupuncture
طب سوزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی روش درمان که در آن سوزنهای ظریفی را در نقاط خاصی از بدن فرومیکنند و هدف از آن تسکین درد یا معالجۀ اختلالات مربوط به دستگاههای مختلف بدن است
-
کاج سوزنی
لغتنامه دهخدا
کاج سوزنی . [ ج ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی کاج .
-
خال سوزنی
دیکشنری فارسی به عربی
وشم