کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوزندان
/suzandān/
معنی
ظرف کوچک استوانهشکل که در آن سوزن بگذارند؛ جای سوزن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوزندان
لغتنامه دهخدا
سوزندان . [ زَ ] (اِ مرکب ) کیسه ای که در آن سوزنها رانگهدارند. (آنندراج ). استوانه ای کاواک از چوب یا فلز که در آن سوزن گذارند. (ناظم الاطباء) : به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد.نظام قاری .
-
سوزندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) suzandān ظرف کوچک استوانهشکل که در آن سوزن بگذارند؛ جای سوزن.
-
جستوجو در متن
-
سوسی
لغتنامه دهخدا
سوسی . (اِ) پارچه ای که از پنبه و ابریشم بافند. (ناظم الاطباء). پارچه ای است محرمات و چارخانه و ریزخط. (لغات دیوان نظام قاری ) : دندان از دو رسته بخیه ٔ پیوسته و زبان از سوزندان سوسی . (دیوان نظام قاری ص 134).
-
دان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) dān جا؛ مکان؛ ظرف (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبدان، آتشدان، پیهدان، چایدان، چینهدان، روغندان، زهدان، سرمهدان، سوزندان، شمعدان، کاهدان، گلدان، نمکدان، یخدان.
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ا...