کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوزن
/suzan/
معنی
۱. میله فلزی کوچک نوکتیز که ته آن سوراخ دارد و برای دوختن پارچه یا چیز دیگر به کار میرود؛ درزن؛ دوزنه؛ دوزینه.
۲. (پزشکی) [عامیانه] آمپول.
۳. وسیلهای که با آن در تقاطعهای راهآهن مسیر حرکت قطار را عوض میکنند.
〈 سوزن زدن:
۱. دوختن پارچه با دست و بهوسیلۀ نخ و سوزن؛ دوختودوز.
۲. نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن.
۳. (پزشکی) داخل کردن داروی مایع به بدن بهوسیلۀ سوزن توخالی؛ آمپول زدن؛ تزریق.
〈 سوزن عیسی: [قدیمی] گویند که حضرت عیسی هنگام عروج به آسمان چون سوزنی با خود داشت نتوانست ازآسمان چهارم بالاتر برود: ◻︎ من اینجا پای بست رشته ماندم / چو عیسی پایبست سوزن آنجا (خاقانی: ۲۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دوزینه
۲. آمپول
دیکشنری
needle, shot
-
جستوجوی دقیق
-
سوزن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوزینه ۲. آمپول
-
switch 3, point 2
سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای تغییر مسیر قطار در شبکۀ خطوط راهآهن
-
سوزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) 1 - میلة کوچک فلزی و نوک تیز که ته آن سوراخی دارد، نخ را از آن بگذرانند و آن در دوخت و دوز به کار می رود. 2 - میله ای که در اسلحة آتشی به فشنگ برخورد کرده آن را محترق سازد. 3 - (عا.) آمپول ، سرنگ . ؛ جای ~سوزن انداختن نیست کنای...
-
سوزن
لغتنامه دهخدا
سوزن . [ زَ ] (اِ) سانسکریت «سوسی » (سوزن ). «هوبشمان ص 755». قیاس کنید با اوستا «سوکا» (سوزن )، پهلوی «سوکن » ، پازند «سوزن »، «سوزن » ، کردی «شوزهین »، «بزهوزهین »، «سوزهین » ، استی عاریتی و دخیل «سژین »، «سوژین » ، بلوچی «سوسین »، «سیسین ، سیشین ،...
-
سوزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sūčan] ‹سویزن› suzan ۱. میله فلزی کوچک نوکتیز که ته آن سوراخ دارد و برای دوختن پارچه یا چیز دیگر به کار میرود؛ درزن؛ دوزنه؛ دوزینه.۲. (پزشکی) [عامیانه] آمپول.۳. وسیلهای که با آن در تقاطعهای راهآهن مسیر حرکت قطار را عوض میکنند.&la...
-
سوزن
دیکشنری فارسی به عربی
ابرة
-
واژههای مشابه
-
switch machine, switch stand
ماشین سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با دست یا نیروی برق از راه دور عمل میکند
-
switch rod
میلۀ سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] هریک از انواع میلههای فولادی که تیغههای سوزن را برای حفظ فاصله به یکدیگر وصل میکند
-
switch point lock
قفل سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قفلی دستی که برای جلوگیری از تغییر ناگهانی مسیر و افزایش امنیت سوزن در هنگام حرکت قطار، تیغۀ سوزن را به ریل اصلی منتقل میکند
-
point detector
آشکارساز سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] افزارهای برای اطمینان یافتن از درستی تنظیم جهت سوزن پیش از نشان دادن نمای آزاد
-
point setting
تنظیم سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واپایش عملکرد سامانۀ همبندی در جابهجایی سوزن و قرار دادن آن در موقعیت درست
-
switch rail, tongue rail, blade rail
تیغۀ سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی با مقطع متغیر که در ابتدای سوزن قرار میگیرد و امکان تغییر مسیر حرکتِ قطار را فراهم میکند
-
تراورس سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند سوزن
-
پاشنۀ سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← پاشنۀ تیغۀ سوزن