کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوزا
/suzā/
معنی
۱. سوزان؛ سوزنده.
۲. (قید) در حال سوختن.
۳. سوختنی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
caustic, combustible
-
جستوجوی دقیق
-
سوزا
لغتنامه دهخدا
سوزا. (نف ) سوزنده . (آنندراج ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ). بشدت سوزان . (ناظم الاطباء). || قابل احتراق و سوختنی . (فرهنگستان ). || (اِ) صفرا. زهره . داخس . (ناظم الاطباء).
-
سوزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sočāk] [قدیمی] suzā ۱. سوزان؛ سوزنده.۲. (قید) در حال سوختن.۳. سوختنی.
-
سوزا
دیکشنری فارسی به عربی
مادة قابلة للاحتراق
-
واژههای همآوا
-
سوز
واژهنامه آزاد
سوزاندن
-
جستوجو در متن
-
مادة قابلة للاحتراق
دیکشنری عربی به فارسی
سوزا , احتراق پذير , قابل تحريک وبرانگيختني
-
combustible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل احتراق، احتراق پذیر، محترق، سوزا، قابل تحریک و برانگیختنی
-
دراز
لغتنامه دهخدا
دراز. [ دِ ] (اِخ ) بزرگترین جزایر دریای فارس در میانه ٔ جنوب و مغرب بندرعباس ، به مسافت پنج فرسخ کمتر است . درازای آن از قریه ٔ قشم تا قریه ٔ باسعیدو، از بیست ویک فرسخ بیشتر، پهنای آن در بعضی جاها نزدیک به هفت فرسخ باشد. کشت و زرع و نخلستان این جزیر...
-
سوزاک
لغتنامه دهخدا
سوزاک . (اِ مرکب ) نام مرضی است مشهور و آن سوزشی باشد که بسبب زیادتی صفرا در مجرای بول بهم میرسد وآنجا را ریش کند و چرک آید. (برهان ) (جهانگیری ). بیماری معروف که به عربی حرقةالبول گویند. (فرهنگ رشیدی ). یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارت ...
-
هیدرژن
لغتنامه دهخدا
هیدرژن . [ رُ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی ) هیدروژن . ئیدروژن . عنصری است گازی شکل که به حالت آزاد در طبیعت بسیار کمیاب است ولی به حالت ترکیب بسیارفراوان مثلاً 15 وزن آب هیدرژن است . در بافت های گیاهی و جانوری و نفت ها و گازهای متصاعد از دهانه ه...