کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سور و سُرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سور و سُرور
فرهنگ گنجواژه
جشن.
-
واژههای مشابه
-
سُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ديوار دور يک مکان - حصار
-
سُوْر
لهجه و گویش گنابادی
souwr در گویش گنابادی یعنی ناآرام ، وحشی ، آماده به فرار ، غیر اهلی ، سرکش
-
سور دادن
واژگان مترادف و متضاد
میهمانی دادن، ولیمه دادن ≠ سورچرانی کردن، سور چراندن
-
زاج سور
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)جشنی که به هنگام حمام رفتن زن تازه زایمان کرده برپا می کنند.
-
سور دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) مهمانی دادن .
-
زاچ سور
لغتنامه دهخدا
زاچ سور. (اِ مرکب ) زاج سور. رجوع به زاج سور شود.
-
سور دادن
لغتنامه دهخدا
سور دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مهمانی دادن . ضیافت کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سور زدن
لغتنامه دهخدا
سور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بمهمانی رفتن . سور خوردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي
-
سور چرون
لهجه و گویش تهرانی
کسی که زیاد به مهمانی میرود
-
سور دادن
لهجه و گویش تهرانی
مهمانی دادن
-
سور زدن
لهجه و گویش تهرانی
جلو زدن از کسی، یک سور به خر زده= خیلی نادان است.رودست زدن
-
سور زدن
لهجه و گویش تهرانی
رودست زدن