کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سورن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سورن
/suran/
معنی
۱. حمله و هجوم؛ یورش.
۲. (اسم) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق ≠ پاتک، پدافند، دفاع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سورن
فرهنگ نامها
(تلفظ: suren) یکی از خاندانهای هفتگانه عصر ساسانی که محل اقامت ایشان سیستان و بلوچستان بوده است؛ (در اعلام) نام سردار ایرانی.
-
سورن
واژگان مترادف و متضاد
آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق ≠ پاتک، پدافند، دفاع
-
سورن
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ تر. ] (اِ.) هجوم ، حمله .
-
سورن
لغتنامه دهخدا
سورن . [ رَ ] (اِخ ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود.
-
سورن
لغتنامه دهخدا
سورن . [ رَ ] (ترکی ، اِ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج ) : سپه کار بیکار برخاستندگورگه زده سورن انداختند. شرف الدین علی یزدی (...
-
سورن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] [قدیمی] suran ۱. حمله و هجوم؛ یورش.۲. (اسم) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن.
-
جستوجو در متن
-
ماسیس
واژهنامه آزاد
نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن. || نام شهری در ارمنستان، در استان آرارات.
-
گلوسستر
لغتنامه دهخدا
گلوسستر. [ گ ِ س ِ ت ِ ] (اِخ ) شهری است در انگلستان که 67300 تن سکنه دارد و در کنار بندر سورن واقع شده ، کلیسای بزرگ و کارخانه ٔ پشم و چوب دارد.
-
روپن
لغتنامه دهخدا
روپن . [ پ ِ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ سورن از سلسله های ارمنی نژاد بود که از 1080 تا 1095 م . در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد. رجوع به طرسوس و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
روپن
لغتنامه دهخدا
روپن . [ پ ِ ] (اِخ ) از شاهزادگان ارمنی نژاد سلسله ٔ سورن بود و از 1174 تا 1185 م . در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد، و سپس حکومت را به برادر خود لیون سپرد.
-
گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه . [ گ َ وُ گ َ / گ ِ ] (مغولی ، اِ) به مغولی کوس و طبل باشد. و آن را گورگا نیز گویند. (از آنندراج ) : سپه کار پیکار برساختندگورگه زده سورن انداختند. شرف الدین علی یزدی (از آنندراج ).رجوع به گورگا شود.
-
گل تپه
لغتنامه دهخدا
گل تپه . [ گ ُ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع در 28000گزی شمال باختر سنقر و 6000گزی شمال خاور سورن آباد. هوای آن سرد و دارای 170 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات و...
-
قراسوران
لغتنامه دهخدا
قراسوران .[ ق َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) قراسورن . سرهنگ محافظین قافله و محافظین راه . (ناظم الاطباء). کسی که به سرکردگی فوجی از طرف سلاطین در راهها بنشیند تا قوافل را از منازل مخوفه محفوظ بگذارند و معنی ترکیبی آن در ترکی سپاهی راننده ، قراسپاهی و سورن را...
-
چفدر
لغتنامه دهخدا
چفدر. [ چ َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 29 هزارگزی شمال باختر سنقر و 5 هزارگزی شمال سراب سورن آباد واقع است . دامنه و سردسیر است و 190 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات . محصولش غلات ، حبوبات و توتون . شغل...