کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سود و مایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سود بردن
دیکشنری فارسی به عربی
ربح
-
سود سهام
دیکشنری فارسی به عربی
دخل
-
کم سود
دیکشنری فارسی به عربی
لحم بدون دهن
-
سود برنده
واژهنامه آزاد
نافع.
-
voyage estimate, voyage estimating
برآورد سود سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تخمین سودآوری کشتی در یک سفر
-
بی کربنات دو سود
دیکشنری فارسی به عربی
ثاني الکربونات
-
ناخالص (سود ناخالص)
دیکشنری فارسی به عربی
إِجْمالي
-
بصورت سود ناویژه بدست اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
مجموع اجمالي
-
از اختلافها به سود خود بهره جست
دیکشنری فارسی به عربی
استثمر الخلافات لصالحه
-
جستوجو در متن
-
مایه به مایه
لغتنامه دهخدا
مایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به مایه کاری شود.
-
مایه
لغتنامه دهخدا
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) بنیاد هرچیزرا گویند. (برهان ). اصل و ماده ٔ هرچیز را گویند. (فرهنگ رشیدی ) (از غیاث ). اصل و ریشه و بنیاد و مصدر واساس و جوهر. (ناظم الاطباء). پهلوی ، ماتک (جوهر، ماده ٔ اولی ) و نیز به معنی ماده ، شی ٔ مادی . (حاشیه ٔ برهان...
-
بضاعت
لغتنامه دهخدا
بضاعت . [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) مال التجاره . (ناظم الاطباء) آخریان . سلعه . سعفه . کالا. || مکنت و ثروت . (ناظم الاطباء). مایه و مال و با آوردن ، بردن ،داشتن ، ساختن و یافتن ترکیب شود. سرمایه . رجوع به ارمغان آصفی شود. || اسباب و متاع و ملک . (ناظم الاطب...
-
مایه کاری
لغتنامه دهخدا
مایه کاری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بی سودی و به قیمت خرید فروختن . فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مایه بمایه . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به «مایه بمایه » شود.
-
اصلاً و فرعاً
لغتنامه دهخدا
اصلاً و فرعاً. [ اَ لَن ْ وَ ف َ عَن ْ ] (ق مرکب ) مایه و سود. سرمایه و بهره .
-
مایه گرفتن
لغتنامه دهخدا
مایه گرفتن . [ ی َ / ی ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سرمایه ساختن . اساس قرار دادن . وسیله ساختن : هر آنکه بر طلب مال ، عمر مایه گرفت چو روزگار برآمد نه مایه ماند ونه سود. ناصرخسرو. || نیرو گرفتن . استعداد یافتن . آرایش یافتن : مگر که باغ زنیسان چو ملک م...