کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سودا پیمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوش سودا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xošso[w]dā پدیدآورندۀ خیالات خوش: عشق خوشسودا.
-
سودا زده
دیکشنری فارسی به عربی
سوداوي
-
سودا زدگی
دیکشنری فارسی به عربی
کآبة
-
آی سودا
واژهنامه آزاد
سایه ی ماه در آب - واژه ی ترکی آی:ماه سو:آب
-
سودا گره شدن
لغتنامه دهخدا
سودا گره شدن . [ س َ / سُو گ ِ رِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در توقف افتادن معامله . (بهارعجم ) (آنندراج ) : بگشای متاع رخ و بفروش نگاهی سودا چو گره گشت خریدار کشدرنج .میرالهی (از آنندراج ).
-
شوق و سودا
فرهنگ گنجواژه
علاقه.
-
صفرا و سودا
فرهنگ گنجواژه
غضب و عشق.
-
سَر و سودا
فرهنگ گنجواژه
هوا.
-
سود و سودا
فرهنگ گنجواژه
بازرگانی.
-
سودا و جَرَب
فرهنگ گنجواژه
بیماری پوستی.
-
جان در سر سودا کردن
لغتنامه دهخدا
جان در سر سودا کردن . [ دَ س َ رِ س َ / سُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) جان را بهوای نفس از دست دادن . جان را در معامله ای باختن . جان را بخاطر چیزی فدا کردن : گویند مکن سعدی جان در سر این سوداگر جان برود شاید من زنده بجانانم .سعدی .
-
آه نداره با ناله سودا کنه
لهجه و گویش تهرانی
بی نواست
-
جستوجو در متن
-
بریدن
لغتنامه دهخدا
بریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترار.اجتباب . اجتذاذ. اجتزاز. احتئمام . اخترام . اختزال . اختضام . اختمام . اًخناب . اًرباذ. ...
-
رقعة
لغتنامه دهخدا
رقعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) دارویی که رقعا و سرخس نیز گویند. (ناظم الاطباء). به معنی رقعا است که سرخس و گیلدارو باشد خصوصاً و آن بیخی است سرخ رنگ و اگر آن را بکوبند و یک مثقال از آن با دو بیضه ٔ برشت بخورند آزاری را که بسبب افتادن یا برداشتن چیزی سنگین ب...
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است که مسافران بجهت خواب و آرام در آن فرودآیند. (غیاث ) (آنندراج ). ارجمند از صفات اوست و به الفاظ گرفتن و کردن و نهاد...