کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوداگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوداگری
/so[w]dāgari/
معنی
کسب و تجارت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازرگانی، پیشهوری، تجارت، کسب، معامله ≠ صنعتگری
دیکشنری
bourgeoisie, commerce, merchant, patronage, trade, traffic
-
جستوجوی دقیق
-
سوداگری
واژگان مترادف و متضاد
بازرگانی، پیشهوری، تجارت، کسب، معامله ≠ صنعتگری
-
سوداگری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (حامص .) تجارت ، بازرگانی .
-
سوداگری
لغتنامه دهخدا
سوداگری . [ س َ / سُو گ َ ] (حامص مرکب ) تجارت . معامله . (آنندراج ). تجارت . بازرگانی . معاوضه . مبادله : بسوداگری دست با وی ببست همآنجا همه روز تا شب نشست .فردوسی .
-
سوداگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) so[w]dāgari کسب و تجارت.
-
سوداگری
دیکشنری فارسی به عربی
تجارة , عمل
-
واژههای مشابه
-
سوداگری کردن
واژهنامه آزاد
دادن و گرفتن معامله داد و ستد فروختن و خریدن دادن و جایگزین کردن بی اختیار از دست دادن و بی اختیار گرفتن چیزی به ازای ان
-
جستوجو در متن
-
تجارت
فرهنگ واژههای سره
سوداگری، بازرگان
-
بازرگانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāzargāni سوداگری؛ تجارت.
-
sex work, sex labour
کارگری جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] استثمار شدن در یک سوداگری جنسی در مقابل پول یا بدون آن
-
اتجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ettejār تجارت کردن؛ بازرگانی کردن؛ سوداگری.
-
خرید و فروش
واژگان مترادف و متضاد
بیع و شرا، داد و ستد، سوداگری، معامله
-
تجارت
واژگان مترادف و متضاد
بازرگانی، دادوستد، سودا، سوداگری، معامله
-
ارتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] 'ortāq کسی که با سرمایۀ دیگری تجارت و سوداگری میکرد و در سود او شریک بود.