کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوداگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوداگر
/so[w]dāgar/
معنی
بازرگان؛ کاسب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازرگان، بایع، پیشهور، تاجر، کاسب، معاملهگر ≠ صنعتگر
دیکشنری
businessman, dealer, merchant, trader
-
جستوجوی دقیق
-
سوداگر
واژگان مترادف و متضاد
بازرگان، بایع، پیشهور، تاجر، کاسب، معاملهگر ≠ صنعتگر
-
سوداگر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (اِ.) بازرگان ، تاجر.
-
سوداگر
لغتنامه دهخدا
سوداگر. [ س َ / سُو گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تاجر. (آنندراج ). آنکه معاوضه کند : بر دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران . مولوی .سوداگران هر بلاد و دیار نفایس اقمشه وامتعه جزایر و ... (حبیب السیر).- امثال : سوداگر پنیر در شیشه میخورد .س...
-
سوداگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) so[w]dāgar بازرگان؛ کاسب.
-
سوداگر
دیکشنری فارسی به عربی
تاجر , مهرب
-
واژههای مشابه
-
طبقه سوداگر
دیکشنری فارسی به عربی
برجوازيات
-
جستوجو در متن
-
کسب و کار
فرهنگ واژههای سره
سوداگر
-
soudagur
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوداگر
-
تاجر
فرهنگ واژههای سره
بازرگان، سوداگر
-
کاسب
فرهنگ واژههای سره
سوداگر، پیشه ور
-
متسوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَسوّق] [قدیمی] mota(e)savveq بازاری؛ بازرگان؛ سوداگر.
-
معاملهگر
واژگان مترادف و متضاد
بازرگان، پیشهور، تاجر، سوداگر، کاسب
-
کاسبکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوداگر، کاسب، معاملهگر ۲. حسابگر