کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوداوي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوداوي
معنی
ماليخوليايي , ادم افسرده , سودا زده
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوداوي
دیکشنری عربی به فارسی
ماليخوليايي , ادم افسرده , سودا زده
-
واژههای مشابه
-
سوداوی
لغتنامه دهخدا
سوداوی . [ س َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به سوداء : و قد یکون لخلط سوداوی و هو الاکثر و قد یکون لخلط بلغمی غلیظ. (قانون بوعلی سینا). و با تب ربع مردم از امراض سوداوی برهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
سوداوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سَوداء) [عربی: سَوداویّ] ‹سودایی› [قدیمی] so[w]dāvi کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد؛ مالیخولیایی.
-
جستوجو در متن
-
سودا زده
دیکشنری فارسی به عربی
سوداوي
-
مالیخولیایی
دیکشنری فارسی به عربی
سوداوي , وسواسي
-
ادم افسرده
دیکشنری فارسی به عربی
سوداوي , وسواسي
-
مالیخولیایی
لغتنامه دهخدا
مالیخولیایی . (ص نسبی ) منسوب به مالیخولیا.- مزاج مالیخولیایی ؛(در پزشکی قدیم ) مزاج سوداوی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به سوداوی شود.|| کسی که مبتلی به مالیخولیا و خبط دماغ است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سودایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیوانه، مجنون ۲. سودازده، شیدا، شیفته، عاشق ۳. مالیخولیایی ۴. سوداوی ≠ صفراوی، دموی ۵. اگزمایی، گر
-
ورطوری
لغتنامه دهخدا
ورطوری . [ وَ ] (اِ) گیاهی است که در کوهستانها و ریگستانها روید و جمیع مرضهای سوداوی را نافع است و بعضی گویند نوعی از گندنای کوهی است . (ناظم الاطباء) (برهان ). سلطاخنیس . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فدرنجک
لغتنامه دهخدا
فدرنجک . [ ف َ رَ ج َ ] (اِ) دیوی است که در خواب آدمی را فروگیرد، و حکما گویند ماده ٔ سوداوی است که در خواب چنان نماید، و آن را به عربی کابوس و عبدالجنه خوانند. || پیرامون دهان از طریق بیرون . (برهان ).
-
علت مشایخ
لغتنامه دهخدا
علت مشایخ . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ م َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خارشی که در مقعد بروز کند. (ناظم الاطباء). بیماریی است که از یبوست سوداوی در مقعد بعضی پیران خارشی پیدا میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بیماری ابنه . (ناظم الاطباء). داءالمشایخ . عل...
-
مزاج
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) سرشت ، طبیعت . 2 - (مص ل .) آمیختن ، آمیخته شدن . 3 - قدما به چهار مزاج اصل قایل بودند: الف - مزاج صفراوی (گرم و مرطوب ). ب - مزاج مالیخولیایی یا سوداوی (سرد و خشک ). ج - مزاج دموی (گرم و مرطوب ). د - مزاج بلغمی ( سرد و مر...
-
ماخول
لغتنامه دهخدا
ماخول . (اِ) مخفف ماخولیا و ماخولیامخفف مالن خولیا بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد وترجمه ٔ خلط سیاه بود و چون این مرض سوداوی است تسمیه ٔ آن به اسم ماده ٔ آن کرده اند و مالیخولیا غلط عوام است . مالنخ مخفف آن است . (از آنندراج ) : کی بود جز شاهد و می...