کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوداخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوداخانه
لغتنامه دهخدا
سوداخانه . [ س َ / سُو ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سوداکده . (آنندراج ). جای سودا : مصر دل را کاروان عشق سوداخانه یافت کز بتان هر ساعت آنجا یوسفی دربار داشت .خواجه آصفی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سوداکده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] so[w]dākade سوداجای؛ سوداخانه؛ تجارتخانه؛ جای سوداگری؛ محل دادوستد.
-
سوداکده
لغتنامه دهخدا
سوداکده . [ س َ / سُو ک َ دَ / دِ ](اِ مرکب ) مکان داد و ستد. دارالتجارة. سوداجای . (فرهنگ فارسی معین ). سوداخانه . (آنندراج ) : خانه آئینه ٔ سوداکده ٔدیگر شدعشق درچار سوی حسن دکان ساخته است .سراج المحققین (از آنندراج ).