کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوداجای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوداجای
لغتنامه دهخدا
سوداجای . [ س َ / سُو ] (اِ مرکب ) مکان سوداگری . محل تجارت . دارالتجارة. سوداکده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
سوداکده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] so[w]dākade سوداجای؛ سوداخانه؛ تجارتخانه؛ جای سوداگری؛ محل دادوستد.
-
سوداکده
لغتنامه دهخدا
سوداکده . [ س َ / سُو ک َ دَ / دِ ](اِ مرکب ) مکان داد و ستد. دارالتجارة. سوداجای . (فرهنگ فارسی معین ). سوداخانه . (آنندراج ) : خانه آئینه ٔ سوداکده ٔدیگر شدعشق درچار سوی حسن دکان ساخته است .سراج المحققین (از آنندراج ).
-
متجر
لغتنامه دهخدا
متجر. [ م َ ج َ ] (ع اِ) سوداگری و تجارت و داد و ستد. (ناظم الاطباء). تجارت . بازرگانی . (از فرهنگ جانسون ). || مال التجارة. کالا. (فرهنگ فارسی معین ). || در بیت زیر بمعنی مَتجَرَة یعنی تجارتخانه و سوداجای و محل داد و ستد آمده است : شد دربار محمد غاز...
-
متجرة
لغتنامه دهخدا
متجرة. [ م َ ج َ رَ ] (ع ص ، اِ) (از «ت ج ر») سوداجای ، یقال ارض متجرة. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط) (از معجم متن اللغة). جائی که در آن سوداگری می کنند و از آن مال التجاره بیرون می برند. (ناظم الاطباء). جای بازرگانی . محل تجارت . تجارتخانه . ج ، مت...