کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوخت شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوخت شدن
مترادف و متضاد
۱. ناوصولشدن، ناپرداخته ماندن
۲. از بین رفتن، تباهشدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوخت شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ناوصولشدن، ناپرداخته ماندن ۲. از بین رفتن، تباهشدن
-
سوخت شدن
لغتنامه دهخدا
سوخت شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از میان شدن طلبی بعلت افلاس یا فرار مدیون و امثال آن . از میان بشدن وامی برای ورشکستگی مدیون و جز آن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سوخت شود.
-
واژههای مشابه
-
bunker tank, bunker 3
مخزن سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از محفظههایی که در زیر عرشۀ کشتی برای نگهداری و ذخیرۀ سوخت تعبیه میشود
-
fuel consumption, fuel burn
مصرف سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، علوم نظامی، قطعات و مجموعههای خودرو] حجم یا جرم مشخصی از سوخت که در موتورها در واحد زمان مصرف میشود
-
fuel vent, fuel tank vent
هواراهۀ سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، علوم نظامی] هواکش یا لولهای برای سرریز سوخت از مخزن و متعادلسازی فشار درون و بیرون آن
-
نیم سوخت
لغتنامه دهخدا
نیم سوخت . (ن مف مرکب ) نیم سوخته . نیم سوز : ز آتش خورشید شد نافه ٔ شب نیم سوخت قوت از آن یافت روز خوش دم از آن شد بهار.خاقانی .
-
fuel farms, joint holder user installation, JHUI
تأسیسات سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تأسیساتی برای نگهداری سوخت هواگرد و توزیع آن به خطوط هوایی
-
fuel manifold
چندراهۀ سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی، قطعات و مجموعههای خودرو] لولۀ اصلی همراه با لولههای خروجی منشعب از آن برای توزیع سوخت به درون محفظههای احتراق موتور
-
contingency fuel
سوخت احتیاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی مازاد بر سوخت سفر که در شرایط نامساعد جوّی، مانند تغییرات پیشبینینشده در باد و دما و مسیرهای پروازی، از آن استفاده میکنند
-
additional fuel, unusable fuel
سوخت افزوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی که برای مقاصد عملیاتی ازقبیل توزین و تعادل و رعایت حداقلها حمل میکنند
-
holding fuel
سوخت انتظار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی که برای مواردی ازقبیل دید کم و شدآمد سنگین هوایی و شرایط تقرب پرواز کور یا تأخیرهای دیگر در حین پرواز، حمل میکنند
-
fuel injector2, injection pump
سوختپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] پمپ موتورگرد پرفشاری که سوخت را با فشار زیاد به محفظۀ احتراق وارد میکند
-
tire-derived fuel
سوخت تایری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی سوخت که از خرد کردن تایرهای فرسوده به دست میآید
-
alternate fuel
سوخت جایگزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سوختی که برای کاهش آلودگی هوا به جای بنزین و گازوئیل به کار میرود