کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوختگیری 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fuel/air mixture
مخلوط سوخت و هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، علوم نظامی، قطعات و مجموعههای خودرو] مخلوط وزنی سوخت و هوا در فرایند احتراق موتورهای پیستونی
-
جستوجو در متن
-
refueling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوخت گیری، سوخت گیری کردن
-
refuelling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوخت گیری
-
fuels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوخت ها، سوخت، تقویت، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
-
refueled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر شده، سوخت گیری کردن
-
refuels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
refuels، سوخت گیری کردن
-
refuel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوختن، سوخت گیری کردن
-
fueling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوختن، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
-
fueled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوختن، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
-
fuelling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوختن، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
-
زحمت بردن
لغتنامه دهخدا
زحمت بردن . [ زَ م َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) رنج بردن . تحمل رنج و دشواری کردن : مشو تا توانی ز رحمت بری که زحمت برندت چو زحمت بری . (بوستان ).مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد نان و چاشت وگرنه چه حاجت که زحمت بری ز خود باز گیری و هم خود خور...
-
الکل
لغتنامه دهخدا
الکل . [ اَ ک ُ ] (اِ) این کلمه در قرن شانزدهم از «الکحل » عربی عاریه گرفته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 3 شماره 3 و 4 ص 93) (لاروس کبیر مدیکال ). محمد زکریای رازی نخستین کسی است که از تقطیر شراب ، الکل گرفت و آن را الکحل نامید، امرو...
-
توختن
لغتنامه دهخدا
توختن . [ تو ت َ ](مص ) توزیدن . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). این لغت از اضداد است . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) . خواستن . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). جُستن . (برهان ). خواستن و آرزو کردن و جستن و جستجو نم...
-
سودا
لغتنامه دهخدا
سودا. [ س َ ] (ع ص ) سیاه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).- سودا بر سر زدن ؛ مرادف زیر کردن سیاهی . (آنندراج ) : نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم . صائب (از آنندراج ).رجوع به سوداء شود. || (اِ) خرید و فروخت ....