کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوخته بال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوخته بال
لغتنامه دهخدا
سوخته بال . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) بال و پر ریخته : با بلبلان سوخته بال ضمیر من پیغام آن دو طوطی شکرفشان بگوی .سعدی .
-
واژههای مشابه
-
گنج سوخته
لغتنامه دهخدا
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است تصنیف باربد. (فرهنگ رشیدی ). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. (فرهنگ نظام ). نام نوائی است از موسیقی . (ناظم الاطباء). در خسرو و شیرین نظامی چ وحید دستگردی ص 191 لحن سوم ذکر شده است : ز گنج...
-
گنج سوخته
لغتنامه دهخدا
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام گنج پنجم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است ، چه سخته و سوخته بمعنی سنجیده هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نام گنج پنجم است از جمله ٔ هفت گنج خسروپرویز. (جهانگیری ). و رجوع ...
-
کون سوخته
لغتنامه دهخدا
کون سوخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه سرینش سوخته . || کنایه از کسی که زیانی سخت دیده . آنکه کلاه به سرش رفته . || شخصی که از نام و ننگ درگذشته باشد. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : در گلشن عشق بدقماریم کون سوخته های روزگاریم .غزالی (از آنندرا...
-
blown engine
موتور سوخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که به دلیل آسیبدیدگی شدید قطعات داخلی آن نیاز به تعمیر اساسی یا تعویض داشته باشد
-
نفس سوخته
لغتنامه دهخدا
نفس سوخته . [ ن َ ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ساکت . خاموش . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : نکند چرخ تعدی به نفس سوختگان سرمه در کار نباشد نفس سوخته را. صائب (از آنندراج ).|| کنایه از دل سوخته . رنج دیده : می دهد بوی دل سوخته صائب سخنت می ت...
-
ستاره سوخته
لغتنامه دهخدا
ستاره سوخته . [ س ِ رَ / رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مُدْبَر و بداختر. (آنندراج ) (بهار عجم ) : نسوخته ست بهیچ آتشی دو بار سپندستاره سوختگان ایمنند از دوزخ . صائب (از آنندراج ).نظیری نظیراو نتواند گردید. اختری ستاره سوخته ٔ او باشد. (دره ٔنادره...
-
ساقری سوخته
لغتنامه دهخدا
ساقری سوخته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) قسمی چرم گرانبها.سختیان . پرنداخ . کیمخت . رجوع به ساغری سوخته شود.
-
عود سوخته
لغتنامه دهخدا
عود سوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عودی که سوخته باشد، و ظاهراً آن را برای سپید کردن دندان بکار میبردند : مشرق به عود سوخته دندان سپید کردچون بوی عطر عید برآمد ز مجمرش . خاقانی .خوش خوش به روی ساقیان دیدند خندان صبح راگویی به عود سو...
-
نیم سوخته
لغتنامه دهخدا
نیم سوخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) چیزی که قسمتی از آن سوخته شده باشد. که جزئی از آن سوخته و جزئی سالم باشد. که از آتش آسیب دیده اما به کلی نسوخته و از بین نرفته است : پس مردی از آن ترسایان انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت . (مجمل التواریخ ...
-
بادام سوخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādāmsuxte نوعی شیرینی که با مغز بادام و شیرۀ شکر تهیه میشود.
-
pyrographer
سوختهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] هنرمندی که ازطریق سوختهنگاری بر روی چوب یا چرم طرحهایی پدید میآورد
-
pyrograph
سوختهنگاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] طرحی که بهوسیلۀ سوختهنگاری پدید آید
-
pyrography, pokerwork
سوختهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ایجاد طرحهای تزیینی بر روی چوب یا چرم ازطریق سوزاندن آنها با میلۀ فلزی داغ یا دستگاه هویه