کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوت کردن، سوت شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سَوَت
لهجه و گویش بختیاری
savat سبد.
-
duct flute, whistle flute, fipple flute
نایهای سوتدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از نایهای سردمشی که دارای سرمجرای هوا هستند
-
واژههای همآوا
-
سوت کردن، سوت شدن
لهجه و گویش تهرانی
پرت کردن/شدن،انداختن چیزی روی پشتبام
-
جستوجو در متن
-
شپیلیدن
لغتنامه دهخدا
شپیلیدن . [ ش َ / ش ِ دَ ] (مص ) فشردن . (برهان ) (فرهنگ نظام ). فشاردن . (ناظم الاطباء): عصر؛ افشردن یعنی شپیلیدن و شیره کردن انگور. (از مجمل اللغة) : گلابی صفت بر جفا بگذردکه گل را شپیلند و آبش برند. امیرخسرو دهلوی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).|| شیف...
-
شپلت
لغتنامه دهخدا
شپلت . [ ش َ / ش ِ ل َ ] (اِ) شپل . پایه و مرتبه باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). جاه و منزلت . رتبه . (ناظم الاطباء) : چون سرای شپلت تو دولت شه پست کردشاه را دولت چنان باید ترا شپلت چنین . سنایی .شپلت خود پست کردی دولت مستیت رامستی و پستی ب...
-
شخولیدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) = شخیلیدن : 1 - بانگ کردن . 2 - با آهنگ خواندن ، سوت زدن . 3 - ناله کردن . 4 - غریدن رعد. 5 - پژمرده شدن .
-
بشخلیدن
لغتنامه دهخدا
بشخلیدن . [ ب ُ خ َ دَ ] (مص ) بشخو کردن . صفیر زدن . بشخولیدن . (زمخشری ). سوت زدن . سوت کشیدن . و رجوع به بشخو کردن شود.
-
sibilate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیبیلات، هیس کردن، سوت زدن، مانند حرف ' س ' تلفظ کردن
-
sibilating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sibilating، هیس کردن، سوت زدن، مانند حرف ' س ' تلفظ کردن
-
sibilates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیبیلات، هیس کردن، سوت زدن، مانند حرف ' س ' تلفظ کردن
-
sibilated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sibilated، هیس کردن، سوت زدن، مانند حرف ' س ' تلفظ کردن
-
saute
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوت، سرخ کردن، در روغن سرخ کرده
-
شپلیدن
فرهنگ فارسی معین
(ش پِ دَ) (مص ل .) 1 - سوت زدن . 2 - شیفته شدن .