کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوبسید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوبسید
معنی
[ فر. ] (اِ.) کمک مالی دولت برای پایین آوردن قیمت مایحتاج ضروری مردم ، یارانه . (فره ).
فرهنگ فارسی معین
برابر فارسی
یارانه
دیکشنری
subsidization, subsidy
-
جستوجوی دقیق
-
سوبسید
فرهنگ واژههای سره
یارانه
-
سوبسید
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) کمک مالی دولت برای پایین آوردن قیمت مایحتاج ضروری مردم ، یارانه . (فره ).
-
جستوجو در متن
-
یارانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوبسید ۲. دوستوار، دوستوارانه ≠ خصمانه، دشمنانه
-
یارانه
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (ص مر. ق مر.) از روی یاری ، سوبسید.
-
یارانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yārāne ۱. (اقتصاد) کمک مالی دولت به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان کالاهای اساسی برای پایین نگهداشتن نرخ آنها؛ سوبسید.۲. (قید) [قدیمی] از روی یاری.۳. (قید) [قدیمی] مانند یاران: ◻︎ هست مستی که کشد گوش مرا یارانه؟ / وز چنین صفّ نعالم سوی پیشانه برد...