کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوای
لغتنامه دهخدا
سوای . [ س َ ] (ق ) بیرون از. بجز. مگر. جز. (یادداشت بخط مؤلف ). مأخوذ از سواء تازی . جز. مگر. غیر. (ناظم الاطباء).
-
سوای
دیکشنری فارسی به عربی
ماعدا
-
جستوجو در متن
-
Soave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوای
-
barring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوعیت، بجز، سوای، باستثناء
-
مابعدالطبیعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مابعدَالطّبیعَة] (فلسفه) māba'dottabi'e آنچه سوای طبیعت است؛ علم الهی؛ متافیزیک.
-
ماسوی اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ماسَویاللـه] (تصوف) māsa(e)vallāh آنچه سوای ذات باریتعالی باشد؛ جز خدا.
-
جز
واژگان مترادف و متضاد
بجز، بغیر، بهاستثنای، سوای، غیر، غیراز، مگر، مگراینکه، مگر
-
ماعدا
دیکشنری عربی به فارسی
مستثني کردن , مشمول نکردن , اعتراض کردن , ( ) جز , بجز , مگر , باستثناي , غير از , سواي
-
except
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بجز، مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن، مگر، جز، غیر، غیر از، باستثنای، سوای
-
جزکه
لغتنامه دهخدا
جزکه . [ ج ُ ک ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) سوای . غیر از. به استثنای .
-
حجاب
لغتنامه دهخدا
حجاب . [ ح ِ ](اِخ ) کوهی است عظیم سوای کوه قاف . (منتهی الارب ).
-
طائفان
لغتنامه دهخدا
طائفان . [ ءِ ] (ع اِ) سوای سِئتَین است . (منتهی الارب ). جز دو گوشه ٔ کمان باشد.
-
جز این
لغتنامه دهخدا
جز این . [ ج ُ ] ( حرف اضافه + ضمیر) (از: جز + این ) غیر ازاین . سوای این . به استثنای این . رجوع به جُز شود.
-
besides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بعلاوه، کنار، در کنار، وانگهی، گذشته از این، باضافه، در جوار، از پهلو، غیر، غیر از، سوای، سوا، از جلو