کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوانح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوانح
/savāneh/
معنی
= سانحه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اتفاقات، بلایا، حوادث، پیشآمدها، مصایب، وقایع، سانحهها، سانحها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوانح
واژگان مترادف و متضاد
اتفاقات، بلایا، حوادث، پیشآمدها، مصایب، وقایع، سانحهها، سانحها
-
سوانح
فرهنگ فارسی معین
(سَ نِ) [ ع . ] (اِ.) اتفاقات . جِ سانحه .
-
سوانح
لغتنامه دهخدا
سوانح . [ س َ ن ِ ] (ع اِ) عبارت است از احوالات و رویدادها. مگر اکثر استعمال این لفظ در رویدادهای متوحش و ناپسندیده باشد. ج ِ سانحه . (از غیاث اللغات ). اتفاقات . حوادث . اتفاقات ناگهانی و هر حادثه که ناگهانی روی دهد. رویدادهای متوحش و ناپسندیده . (ن...
-
سوانح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سانِحَة] savāneh = سانحه
-
واژههای مشابه
-
سوانح نگار
لغتنامه دهخدا
سوانح نگار. [ س َ ن ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که اتفاقات و حوادث را مینگارد و ثبت و ضبط میکند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وقایع
واژگان مترادف و متضاد
اتفاقات، حوادث، سوانح، عوارض
-
accident recorder
سانحهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دستگاهی تعبیهشده در یک محفظۀ بسیار محکم که پارامترهای پرواز را برای بررسی علت سوانح احتمالی ثبت میکند
-
طامات
واژگان مترادف و متضاد
۱. شطح، کفرگویی، کفریات ۲. پریشانگویی، سخنان ادعاآمیز ۳. گزافه، اراجیف، گفتار بیهوده ۴. حادثه عظیم ۵. بلایا، سوانح
-
سانح
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - واقعه (اعم از خیر و شر) ج . سوانح . 2 - انسان یا جانوری که از سمت راست شخص برآید. مق بارح . (?~سانحه (نِ حَ یا حِ) [ ع . سانحة ] (اِفا.) واقعه ، رویداد.
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َی ی ] (اِخ ) الزیاده (1886-1941م .) ادیب و شاعری از مردم لبنان است . وی علاوه بر لغت عرب به لغت های اروپائی آشنائی داشت . در نهضت ادبی جدید سهمی به سزا دارد. او را مؤلفاتی است از آن جمله : باحثةالبادیة. المساوات . سوانح فتاة. و جز آن .
-
امدادرسان
واژهنامه آزاد
(آتش نشانی، هلال احمر) امدادگر؛ مامور آموزش دیده ای که وظیفۀ امدادرسانی و نجات آسیب دیدگان و قربانیان زلزله، سیل، سوانح جاده ای، آتش سوزی و مانند این ها را بر عهده دارد. امدادگر. معادل Rescuer در انگلیسی.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن علی بن هادی کوکبانی صنعانی . از مردم صنعای یمن و از ادبا بود. به سال 1115 هَ . ق . درگذشت . از آثار اوست : 1- طوق الصادح .2- سوانح فکر الافهام . 3- دیوان اشعار که خود آن را به نام «محاسن یوسف » نامیده است . (از اعلام زرکلی )...
-
ناکوری
لغتنامه دهخدا
ناکوری . (اِخ ) (شیخ ...) حسین ناکوری . از عرفای هند است . او راست : تفسیر قرآن و شرحی بر سوانح العشاق غزالی و شرح قسم سوم مفتاح العلوم سکاکی . وی به سال 901 هَ . ق . درگذشته است . (ازریحانة الادب ج 4 ص 160 از خزینة الاصفیاء ج 1 ص 406).