کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سواغ
لغتنامه دهخدا
سواغ . [ س َ ] (ع مص ) آسان به گلو فروشدن شراب . (ناظم الاطباء): سغت الشراب ؛ آسان به گلو فروبردم شراب را. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
صواغ
لغتنامه دهخدا
صواغ . [ ص َوْ وا ] (ع ص )زرگر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ریخته گر. رجوع به صائغ شود. || دروغگو. (منتهی الارب ). الکذاب و المزور الکلام . (اقرب الموارد).
-
صواغ
لغتنامه دهخدا
صواغ . [ ص ُوْ وا ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائغ. رجوع به صائغ شود.
-
سواق
لغتنامه دهخدا
سواق . [ س َوْ وا] (ع ص ) پست فروش . (دهار). این انتساب سویق است که پست فروش را میرساند. (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
-
سواق
لغتنامه دهخدا
سواق . [ س ُوْ وا ] (ع ص ) درازساق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) شکوفه ٔ خرما وقتی که بمقدار یک شبر برآمده باشد. || هر گیاه که بر ساق روید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
صواغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] savvāq ‹صیّاغ› [قدیمی]۱. ریختهگر.۲. سخنپرداز.