کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سواطع
لغتنامه دهخدا
سواطع. [ س َ طِ ] (ع اِ) ج ِ ساطعة. (غیاث ). رجوع به ساطعة شود.
-
جستوجو در متن
-
سفارینی
لغتنامه دهخدا
سفارینی . [ س َ ] (اِخ ) (1114 - 1188) شیخ احمدبن سلیمان سفارینی نابلسی حنبلی مکنی به ابی العون در سفارین بین قرای نابلس متولد شد و برای طلب علم به دمشق رفت سپس در نابلس اقامت جست . او را تألیفات فراوانی است از آنجمله :1- غذالالباب شرح منظومة الاَّد...
-
قنائی
لغتنامه دهخدا
قنائی . [ ق ُن ْ نا ] (اِخ ) احمدبن محمد کرام حنفی ازهری از دانشمندان و نویسندگان است . او راست : سواطع الانوارفی خلاصة ما جاء فی هجرتی الصحابة الی ارض الحبش و ما یتعلق به اهلها من الاَّیات و الاحادیث و الاَّثار. این کتاب در بولاق بسال 1321 هَ . ق . ...
-
طرح
لغتنامه دهخدا
طرح . [ طَ ] (ع مص ) انداختن : طرحه و طرح به ؛ انداخت او را. دور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیوکندن . (زوزنی ). افکندن . بیرون انداختن . نبذ. ترک . واگذاشتن . بگذاشتن . گذاشتن . بینداختن . || گستردن . انداختن . پهن کردن . کناره گرفتن از کا...