کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مربوط به اسب سواری
دیکشنری فارسی به عربی
فارس
-
مورچه اسبی/ سواری/ گازی
لهجه و گویش تهرانی
مورچه بزرگ
-
جستوجو در متن
-
rides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سواری، گردش سواره، سوار شدن، سواری کردن، جماع کردن
-
bicycled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، دوچرخه سواری کردن
-
bicycling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، دوچرخه سواری کردن
-
twinning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، توام کردن، جفت کردن
-
horsing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسب سواری، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، بالا بردن، برپشت سوار کردن، شلاق زدن، بدوش کشیدن، سواری کردن
-
horsed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسب سواری، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، بالا بردن، برپشت سوار کردن، شلاق زدن، بدوش کشیدن، سواری کردن
-
ridden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راننده، سوار شدن، سواری کردن، جماع کردن
-
rode
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوار شو، سوار شدن، سواری کردن، جماع کردن
-
bifurcates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، دوشاخه شدن، دوشاخه کردن، بدوشاخه منشعب کردن
-
outrides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش کردن، در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن
-
horsewhipped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسب سواری، شلاق زدن، تنبیه کردن
-
horsewhipping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسب سواری، شلاق زدن، تنبیه کردن
-
سری کردن
لغتنامه دهخدا
سری کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سواری کردن . (آنندراج بنقل از اسکندرنامه ).