کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوارکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوارکاری
/savārkāri/
معنی
مهارت و چابکی در اسبسواری؛ چابکسواری.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: سوارکاری کرد
بن حال: سوارکاری کن
دیکشنری
equestrian, horsemanship
-
جستوجوی دقیق
-
equestrianism
سوارکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] راندن و سواری گرفتن و هدایت اسب در مسابقات که رشتههایی مانند خرامش و پرشبااسب و کالسکهرانی را شامل میشود
-
سوارکاری
لغتنامه دهخدا
سوارکاری . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سوارکار. شغل سوارکار. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
سوارکاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) savārkāri مهارت و چابکی در اسبسواری؛ چابکسواری.
-
واژههای مشابه
-
riding school
مدرسۀ سوارکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مدرسه یا مؤسسهای برای آموزش مهارتهای سوارکاری
-
manege 2
میدان سوارکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] محل مسابقه یا تمرین سوارکاری و اسبآموزی و خرامش
-
three-day event, eventing
سوارکاری سهروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سوارکاری در سه روز پیاپی که هر روز آن به یک رشته اختصاص دارد متـ . سهروزه
-
جستوجو در متن
-
equestrian sport
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
socketing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
jockeyism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
swartrutter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
swarajism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
hitching bar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری
-
subirrigating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوارکاری