کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواد رایانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی سواد
لغتنامه دهخدا
بی سواد. [ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + سواد) آنکه خط خواندن نتواند. (ناظم الاطباء). که خواندن و نوشتن نداند. (یادداشت مؤلف ). ناخوانا. نانویسا. ناخوانده . امی . عامی : بی سواد کور است . || که معلومات بسیار و عمیقی ندارد: آدمی بیسواد. (یادداشت مؤلف )....
-
بی سواد
دیکشنری فارسی به عربی
امي
-
کورَه سواد
لهجه و گویش بختیاری
kura savâd کوره سواد، سواد اندک.
-
سواد دار
لهجه و گویش تهرانی
باسواد
-
کوره سواد
لهجه و گویش تهرانی
سواد کم
-
کوره سواد
لهجه و گویش تهرانی
کسی که اندکی خواندن و نوشتن میداند.
-
سواد روشن کردن
لغتنامه دهخدا
سواد روشن کردن . [ س َ رَ /رو ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملکه ٔ نوشت و خواند بهم رسانیدن . (غیاث ). مرادف سواد تند کردن . (آنندراج ). ملکه ٔ خواندن و نوشتن بهم رسانیدن . (از ناظم الاطباء).
-
خط و سواد
لغتنامه دهخدا
خط و سواد. [ خ َ ط طُ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نوشتن و خواندن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خوش خط و سواد ؛ آنکه نوشتن و خواندن نیکو داند.
-
سواد خواندن ونوشتن
دیکشنری فارسی به عربی
معرفة القراءة والکتابة
-
سر و سواد
فرهنگ گنجواژه
فرهنگ، سواد، سواد اندک. سر و سواد داشتن.
-
سواد و بیاض
فرهنگ گنجواژه
چرکنویس و پاکنویس ،تضاد(contrast)
-
سَواد و دانش
فرهنگ گنجواژه
علم.
-
سَواد و هُنر
فرهنگ گنجواژه
فضیلت.
-
علم و سواد
فرهنگ گنجواژه
دانش.