کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوائم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوائم
لغتنامه دهخدا
سوائم . [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سائم و سائمة. رجوع بهر یک از این کلمات شود.
-
جستوجو در متن
-
سایم
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . سائم ] (اِفا.) چرنده . ج . سوایم (سوائم ).
-
سائم
لغتنامه دهخدا
سائم . [ ءِ ] (ع ص ) چرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سَوائِم . || حیوانی که از علف بیابان می چرد در بیشتر سال . (تعریفات جرجانی ). در اصطلاح فقها این لفظ اطلاق شود بر چارپایان که بچرا روند بر حسب عادت . مانند: شتر، گاو، گوسپند و اسب . عرب گوید...
-
ماشیة
لغتنامه دهخدا
ماشیة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستور. چهارپا. مال . چاروا. چارپا. ج ، مواشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ستور بسیارزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || شتر و گوسفند. ج ، مواشی . (منتهی ال...