کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایا
دیکشنری فارسی به عربی
اذا , سواء
-
خواه
دیکشنری فارسی به عربی
اذا , او , سواء
-
چه
دیکشنری فارسی به عربی
اذا , او , اي , سواء , ما
-
همانند
دیکشنری فارسی به عربی
علي حد سواء , مثل , مشابه , نظير
-
مانندهم
دیکشنری فارسی به عربی
علي حد سواء
-
یکجور
دیکشنری فارسی به عربی
علي حد سواء , متجانس
-
بتساوی
دیکشنری فارسی به عربی
علي حد سواء
-
سوا
لغتنامه دهخدا
سوا. [ س َ ] (ع ص ، اِ) سَواء. برابر. برابری . (غیاث ). سواء. یکسان . برابر.- سلیمان سوا ؛ سلیمان مانند. همتای سلیمان : آن کو بملک و فصل خطاب و بحکم عدل امروز با گذشته سلیمان سوا شده ست . ناصرخسرو.رجوع به سواء شود.
-
یکسان
دیکشنری فارسی به عربی
زي رسمي , علي حد سواء , قريب , نظير , نفسه
-
شبیه
دیکشنری فارسی به عربی
صنع , علي حد سواء , مثل , منافس , نظير , وسام
-
ابوالخطاب
لغتنامه دهخدا
ابوالخطاب . [ اَ بُل ْ خ َطْ طا ] (اِخ ) محمدبن سواء. محدث است .
-
لَمْ تَکُن
فرهنگ واژگان قرآن
نباشي ( درآيه "قَالُواْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ ﭐلْوَاعِظِينَ")
-
سوای
لغتنامه دهخدا
سوای . [ س َ ] (ق ) بیرون از. بجز. مگر. جز. (یادداشت بخط مؤلف ). مأخوذ از سواء تازی . جز. مگر. غیر. (ناظم الاطباء).
-
ابوشرحبیل
لغتنامه دهخدا
ابوشرحبیل . [ اَ ش ُ رَ ] (اِخ ) سلام بن شرحبیل . او از حیه و سواء پسران خالد روایت کند.
-
ابوخشینه
لغتنامه دهخدا
ابوخشینه . [ اَ خ ُ ش َ ن َ ] (اِخ ) صاحب الزیادی . محدث است و محمدبن سواء از او روایت کند.